چرا امریکا برای گرین کارت لاتاری برگزار میکند؟
در سال 1986 امریکا قانونی وضع کرد که به موجب آن سالانه به 55 هزار نفر (و بعدها 50 هزار نفر) از طریق قرعه کشی گرین کارت بدهد که از سال بعد از آن اجرایی شد. طی بیش از سه دهه گذشته، به این طریق بیشتر از 1.7 میلیون نفر حق استفاده از اقامت ناشی از دریافت گرین کارت را داشته اند، اگر چه ممکن است بخش قابل توجهی از برندگان قادر به پیگیری فرایند نبوده، حقشان از بین رفته باشد. این تعداد از مهاجرین ارتباطی به کسانی که برای مقاصد دیگر مانند پیوستن به اعضای خانواده به آن کشور مهاجرت میکنند ندارد و ظرفیتی فراتر از روشهای دیگر مهاجرت به آن کشور است.
من هم مانند بسیاری از دیگران فلسفه واقعی این کار را نمیدانستم تا آن که طی یک گفتگوی علمی با یک نفر از آشنایان متخصص در ژنتیک به دلایل واقعی این کار پی بردم. شاید ما چنین اقدامی را نوعی لطف در حق دیگران تلقی کنیم، در حالی که نه امریکا و نه هیچ کشور دیگری مجبور به چنان لطفی نیست. بعلاوه، ماهیت کاملا تصادفی این کار باعث شده است تا تعداد قابل توجهی از افراد بزهکار و حتی تروریستها از فرصت استفاده کنند که انتقاد بعضی از سیاستمداران امریکایی را برانگیخته است. با این حال، دولت امریکا همچنان به سیاست خود ادامه میدهد.
برای تعیین شانس و فرصت برای ملتهای مختلف، امریکا دنیا را به مناطقی تقسیم کرده، سهمیه خاصی را برای برندگان هر منطقه تعیین میکند و همه ساله تعدادی از کشورها را از این فرصت محروم میکند. محدودیت به این دلیل ایجاد میشود که اگر تعداد مهاجرین از یک کشور در 5 سال گذشته از 50 هزار نفر تجاوز کند آن سال کشور مورد نظر از شرکت در لاتاری محروم میشود.
اسم ویزایی که به برندگان لاتاری اعطا میشود ِDiversity Immigration Visa است که متناسب با سالی که فرد میتواند کارتش را دریافت بکند از حروف اختصاری عبارت فوق همراه با سال استفاده میشود (مثلا DV-2022). منظور از Diversity ایجاد تنوع در بین مهاجرین است. شاید بعضی از ما فکر کنیم که امریکا از تنوع فرهنگی مهاجرین سود میبرد در حالی که تنوع فرهنگی و زبانی نه یک فرصت بلکه تهدید است. اگر اینگونه نبود، کشورهای غربی از عدم آمیختگی مهاجرین در فرهنگ بومی (یعنی عدم Integration) آشفته نمیشدند و کلمه Naturalization (طبیعی سازی) را به عنوان ادارات مهاجرت خود اضافه نمیکردند. بخصوص در کشورهای اروپایی، عدم آمیختگی ملیتهایی همچون ترکها و اعراب با فرهنگ پذیرنده مورد اعتراض و نگرانی صاحبان اصلی آن کشورهاست. طبیعتا برای امریکا نیز مطلوب نیست که دهها فرهنگ و قومیت هر یک به زبان خود سخن بگویند و آداب و رسوم خود را حفظ کنند و در محیط بسته مهاجرین هم مبدا برای خودشان ساز جداگانه ای بنوازند و علایق سیاسی متفاوتی داشته باشند.
منظور امریکا از تنوع بخشی به منشا مهاجرین استفاده از تمام ذخایر ژنتیکی ملتهای دنیاست. هر ملتی مزایای خودش را دارد: عضلات یک گروه برای ورزشهای رزمی مناسب است، هوش هیجانی یکی دیگر برای مدیریت منابع انسانی، ویژگیهای پوست یک ملت برای کار و مبارزه در شرایط مرگزای استوا، روحیات یکی برای کار تیمی و فرمانبری، یکی دیگر برای کارهای سخت بدنی و آن دیگری برای آفرینش آثار هنری و ادبی و… با این تنوع در توانمندیها، امریکا هم میتواند مدالهای مختلف ورزشی را درو کند، هم میتواند مهیج ترین فیلمها را بسازد، هم میتواند از قطب شمال تا استوا بجنگد، هم میتواند پیچیده ترین پروژه های علمی را به سرانجام برساند و هم… امریکا با این منابع غنی که جذب میکند خودش را به قطب همه چیز تبدیل میکند و از همین روست که در یک صد سال گذشته کشورهای اروپایی را در بسیاری زمینه ها پشت سر گذاشته و خود را به قبله آمال بسیاری از هنرمندان، ورزشکاران، دانشمندان، سرمایه گذران و… تبدیل کرده است. اگر کانادا را هم خواهی نخواهی از اقمار امریکا بدانیم، جالب است بدانید که در سال 2022 میلادی تعداد مهاجرین از فرانسه بیشتر از مهاجرین ایرانی به کانادا بوده است! میشود گفت که امریکا در حال تخلیه مادر رضاعی خود، اروپا، نیز هست!
تبعات مثبت دیگری که لاتاری برای امریکا دارد به قرار زیر است:
اول- وجود مهاجرین فراوان از تمام کشورهای دنیا نوعی علایق مشترک بین مردم دو طرف ایجاد میکند. فرض کنید خطر یک انفجار هسته ای همزمان هم شانگهای را تهدید کند و هم لس آنجلس را! میزان نگرانی در بین مردم دنیا در مورد کدام شهر بیشتر خواهد بود؟ در مورد لس آنجلس با کلی بستگان و آشنایان و دوستان یا شانگهای بدون داشتن حتی یک نفر آشنا در آن؟
دوم- حداقل یک نسل از مهاجرین زبان و فرهنگ و سنتهای بومی کشور خود را حفظ میکنند. امریکا نیازی به آموزش زبان قرقیزی و پشتو و اردو و… و آشنا کردن بخشی از مردمش برای انجام ماموریت در کشورهای مختلف ندارد. مهاجرین جدید منبع لایزال نیروی انسانی مورد نیاز در کشورهای مختلف برای خبرنگاری، تجارت، دیپلماسی، راه اندازی شعب شرکتهای صنعتی، جاسوسی، جنگ و… هستند. شما در کشوری به بزرگی ایران کسی را میشناسید که زبان سواحیلی بداند؟ یا در مورد جغرافیای ساحل عاج اطلاعاتی داشته باشد؟ یا از زندگی در نپال سر دربیاورد؟ قطعا خیر! لیکن، امریکا با تنوعی از مردمان مهاجر به همه چیز دسترسی دارد!
اختتامیه:
بعضی از کشورهای دیگر بدون تن دادن به مهاجرت دائمی خارجیها از چنین سیاستی برای توسعه همه جانبه و پایدار خود استفاده میکنند. بسیاری از ما در کشور امارات شاهد چینش نیروهای خارجی در مشاغل مختلف بوده ایم: راننده های پاکستانی، مامورین پلیس عرب، متصدیان پذیرش فیلیپینی، کارگران هندی در هتلها، و ایرانیان در شرکتهای بازرگانی… این چینش هوشمندانه به بهره وری بالا ختم شده است، چینشی که امریکاییها آن را نه تنها به دوایر و مراکز دولتی و تجاری، بلکه به ژنوم خود نیز راه داده اند!
حضرت استاد
با سلام و احترام
مطلب بسیار زیبا و تأمل برانگیزی بود و نشانی از هوشمندی و آینده نگری سیاستمداران، تصمیم گیران و حاکمان آمریکا و بسترسازی و تحقق عینی و عملی شعار «امریکا، سرزمین فرصتهاست»!
حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند : النّاسُ مَعادِنُ كمَعادِنِ الذَّهَبِ و الفِضَّةِ.
مردم معدن هايى چون معدن هاى طلا و نقره هستند.
تنوع ژنتیکی و جغرافیایی و لزوم سازگاری انسان با محیط پیرامونی تنوع استعداد در آنها ایجاد کرده و هر قوم و نژادی مانند گلی منحصر به فرد مکمل زیبای های گلستان جامعه جهانی است و خوشا به حال دولتها و سازمانهایی که این تنوع ژنتیکی، نژادی و فرهنگی را درک کرده و می پذیرند و از ظرفیتها و قابلیتهای آن بهره می برند.
سپاس و درود فراوان، چشمه سار آگاهی تان فروزان تر و عمر و عزتتان مستدام! 💐