عشق پیرانه به ریاست دانشگاه – خاطره
گودرز صادقی هشجین
در سال 1380، حدود دو هفته پس از انتصاب به ریاست دانشگاه ارومیه نامهای از دفتر رئیس وقت مجلس شورای اسلامی جهت بررسی و اعلام نظر دریافت کردم. پیوست آن، نامهی یکی از اساتید قدیمی و بازنشستهی دانشگاه و تقریبا با مضمون زیر بود:
رئیس محترم مجلس شورای اسلامی
حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای مهدی کروبی
با سلام و احترام. پیرو نامهی شماره …………. مورخهی ………………… جنابعالی مبنی بر دعوت از اینجانب برای قبول مسئولیتهای اجرایی، با عنایت به شایستگیها و توانمندیهایی که دارم، آمادگی خود را برای قبول «پست ریاست دانشگاه ارومیه» اعلام میدارم.
من الله التوفیق
دکتر ………………………
اگر شما جای من بودید چکار میکردید؟ هنوز مهر سرپرستی من خشک نشده، این دیگر چه نامهای بود که دریافت کرده بودم ؟ آیا باید به رئیس مجلس مینوشتم که «چشم، استعفا میدهم» یا این که «نه خیر… من هستم و از سر جایم تکان نمیخورم»!
و اما اصل مطلب چه بود؟ دقت که کردم، نامهی مجلس تا یادم میآید مربوط به سال 1369 بود یعنی به 11 سال قبل از آن! لیکن، به محتوای نامه دسترسی نداشتم و کاملا گیج و منگ شدم. با سختی، کپی نامه را از دبیرخانهی مجلس پیدا کردیم و متوجه شدیم که مربوط به دورهی قبلی ریاست مجلس توسط آقای کروبی است (دورهی اول ریاست ایشان 68 تا 71 و دورهی دوم 79 تا 83 بود). یک نامهی کلی بود که برای تشکیل بانک اطلاعاتی در مورد مدیران بالقوه تقریبا به تمام اعضای هیات علمی دانشگاهها فرستاده شده بود که آیا مایل هستند در امور اجرایی کشور وارد بشوند یا نه. حال، در آستانهی تغییر و تحول در ریاست دانشگاه، آن استاد گرامی که نامه را در بایگانی شخصی خود نگه داشته بود، پس از 11 سال هوس کرده بود که مجددا به دانشگاه برگردد و بشود رئیس دانشگاه!
در جواب نوشتم: هر طور که صلاح میفرمایید!