منوی دسته بندی

اگر آمدی و نبودم

گودرز صادقی هشجین

می‌ترسم وقتی که برمی‌گردی من خانه نباشم. اگر نبودم، نگران نباش. بدون تو مسافرت نمی‌روم و هیچ‌وقت بیشتر از چند ساعت خانه را خالی نمی‌گذارم. تا کمی استراحت کنی من هم برمی‌گردم.

شب‌ها چراغ اتاقت را روشن نگه می‌دارم تا اگر شب برگشتی دلت نگیرد. هر روز بطری آبت را برمی‌دارم و به گلها آب می‌دهم و دوباره پر می‌کنم و برایت داخل یخچال می‌گذارم تا آب خنک برای خوردن داشته باشی. راستی… آخرین کتابی را که می‌خواندی هنوز روی میز کارت هست و صفحه‌ای را که علامت گذاشته بودی به هم نزده‌ام تا از همانجا ادامه‌اش بدهی. خودکارهایت، مدادهایت، دفترهایت، مرتب روی میز چیده شده و تنظیم صندلی‌ات را به هم نزده ام. ماهی یک بار کفش‌هایت را برق می‌اندازم. پنجره‌ی اتاقت را باز می‌کنم تا هوا بخورد. رختخوابت را تکان می‌دهم تا گرد و خاکش پاک بشود. بسته‌ی کوچکی از مسواک و خمیردندان و صابونی را که دوست داشتی از پشت در آویزان کرده‌ام… و داخل یخچال میوه‌های دلخواهت را چیده‌ام.

می‌گویند که کسی که ده سال است که رفته است دیگر برنمی‌گردد. چه کسی این حرف نابخردانه را قبول می‌کند؟ آنها با من شوخی می‌کنند، یا سر کارم می‌گذارند، یا حسودیشان می‌شود یا قصد اذیت کردنم را دارند… چه می‌دانم؟ مگر می‌شود که نیایی؟ خودت می‌دانی که در این دنیای بزرگ هیچ‌کس به اندازه‌ من دوستت ندارد و آغوشی بازتر از آغوش من انتظارت را نمی‌کشد. راستی… این یادداشت را بعد از خواندن پاره نکن. می‌خواهم برای یادگاری داشته باشم.

چشم انتظارت هستم

ادمین وب‌سایت
در سال ۱۳۴۲ تو شهر هشجینِ استان اردبیل به دنیا اومدم. دکترای عمومی خودمو از دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه و دکترای تخصصی رو از دانشکده داروسازی دانشگاه اوترخت هلند گرفتم و در حال حاضر استاد فارماکولوژی دانشگاه تهران هستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *