منوی دسته بندی

پشیمانی‌های دیرهنگام

نوشته‌ی: گودرز صادقی هشجین

وقتی که ۶۰ ساله می‌شوی، با خودت می‌اندیشی: چند سال دیگر وقت دارم؟ می‌پرسند برای چه کاری؟ می‌گویی برای جبران اشتباهاتم! و شما هیچ پاسخی ندارید مگر دلداری دادن به کسی که خودش می‌داند چه می‌گوید.

می‌گویی: کارهایی کرده‌ام که نباید می‌کردم و کارهایی نکرده‌ام که باید می‌کردم. باید در رشته‌ای تحصیل می‌کردم که نکردم. شغلی را انتخاب می‌کردم که نکردم. کسی را به همسری گرفتم که نباید می‌گرفتم و کسی را به همسری نگرفتم که باید می‌گرفتم. عشقم را پای کسی ریختم که قلبی برای دوست داشتن نداشت و از کسی دریغ کردم که هرگز باز نخواهد گشت.

دلهایی را شکستم که نباید می‌شکستم. آیا می‌توانم رضایت واقعی تک‌تک آنها را جلب بکنم؟ با آنهایی که پیش از توضیح من و جلب نظرشان مرده‌اند چه کنم؟ باید مشکلاتی را از دیگران رفع می‌کردم که نکردم و برایشان مشکلاتی ایجاد کردم که نباید می‌کردم. می‌توانستم شهروند بهتری باشم و نبودم. باید جاهایی از خود شجاعت نشان می‌دادم که ندادم و جاهایی سر و صدا راه انداختم که نباید می‌انداختم.

کسانی را به دوستی گرفتم که نباید می‌گرفتم و دوستانی را از دست دادم که نباید از دست می‌دادم. در زمان تحصیل باید جدی‌تر و سختکوش‌تر می‌بودم و نبودم. گناهانی را مرتکب شدم که نباید می‌شدم. چشم‌هایی را به گریه انداختم که نباید می‌انداختم. رضایت کسانی را جلب کردم که نباید می‌کردم و کسانی را از خود رنجاندم که نباید می‌رنجاندم. برای چیزهایی هزینه کردم که نباید می‌کردم و جاهایی از خود خست نشان دادم که نباید می‌دادم.

جایی که فریاد لازم بود سکوت کردم و جایی که سکوت برازنده بود فریاد زدم. از کسانی تبعیت کردم که نباید می‌کردم و کسانی را فرو گذاشتم که نباید می‌گذاشتم. باید کتابهایی را می‌خواندم که نخواندم. در ماجراهایی وارد شدم که نباید می‌شدم. باید برای فرزندانم کارهایی انجام می‌دادم که ندادم و کارهایی برایشان کردم که نباید می‌کردم. باید مادرم را پیش از آن که بمیرد بیشتر در آغوش می‌گرفتم که نگرفتم و پدرم را با صمیم دل یاری می‌دادم که ندادم…

نمی‌توانم از امروز رویه‌ای را آغاز کنم که قبلا در پیش نگرفته بودم. کارهایی را باید در ۲۰ سالگی انجام می‌دادم که دیگر به آن دوران برنخواهم گشت. نمی‌دانم که چقدر فرصت دارم و این مدتی که فرصت خواهم داشت برای جبران کارهای کرده و نکرده‌ی چند سال از سال‌های پیشین من کافی خواهد بود. دلم از این پشیمانی‌های دیرهنگام می‌گیرد. بدتر از آن این که، می‌ترسم آن چه از عمر مانده است را نه برای جبران اشتباهات گذشته، بلکه برای ارتکاب اشتباهات جدید و تکرار اشتباهات گذشته بگذرانم. کسی هست که بگوید چه کنم؟

ادمین وب‌سایت
در سال ۱۳۴۲ تو شهر هشجینِ استان اردبیل به دنیا اومدم. دکترای عمومی خودمو از دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه و دکترای تخصصی رو از دانشکده داروسازی دانشگاه اوترخت هلند گرفتم و در حال حاضر استاد فارماکولوژی دانشگاه تهران هستم.

یک نظر

  • ابراهیم لطفی گفت:

    دقیقا همین‌طور است

  • دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *