منوی دسته بندی

تمسک به دموکراسی برای برچیدن دموکراسی

گودرز صادقی هشجین

در سال 1991 میلادی، «جبهه‌ی رستگاری اسلامی (FIS)» در کشور «الجزایر» برنده‌ی انتخابات ریاست جمهوری شد. لیکن، دولت وقت آن کشور به نتیجه انتخابات گردن ننهاد، با این بهانه که اگر چه «اسلام‌گرایان رادیکال» با استفاده از ساز وکارهای دموکراتیک پیروز شده بودند لیکن اعتقادی به دموکراسی نداشتند و قرار گرفتن آنها در راس حکومت منجر به نابودی «مردم‌سالاری» می‌شد. به دنبال آن، مجموعه‌ای از درگیری‌های داخلی آغاز شد که عملا تا سال 2003 به طول انجامید و پس از کشته شدن 150 تا 200 هزار نفر و با تسلیم «جبهه‌ی نجات اسلامی» و «جماعت مسلح اسلامی» فروکش کرد.

بخشی از اسلام‌گرایان تندرو الجزایر خشونت‌های بی‌سابقه‌ای را به معرض نمایش گذاشتند و به روش بدوی با «اسب و شمشیر» به روستاها تاخته و مردم بی‌دفاع را از دم تیغ گذراندند. در همان ایام، در «امریکا» با یک همکار الجزایری آشنا شدم که از گروه‌های اسلامی پشتیبانی می‌کرد. وقتی به او متذکر شدم که آن گروه‌ها با چه خشونتی مردم را تار و مار می‌کنند، ضمن بروز ناراحتی در مورد خشونت‌ها، اذعان کرد که مردم الجزایر ده‌ها سال تحت حاکمیت «سوسیالیست‌های لائیک» و محدودیت‌های اعمال شده بر فعالیت‌های تبلیغات و آموزش‌های مذهبی، شناخت واقعی از اسلام ندارند و به همین خاطر بی‌گدار به آب می‌زنند. او گفت که در کتابخانه‌های آن کشور به جز قرآن هیچ کتابی در زمینه‌ی «اسلام‌شناسی» اجازه ورود نداشت و طبیعتا «مبارزین مسلمان» شناخت دقیق و کافی از «اصول اسلام» نداشتند. این اذعان کافی بود تا بفهمم که اسلام‌گرایان الجزایری نه تنها با «دموکراسی» بلکه با خود «اسلام» هم مشکل داشتند! بنابراین، ترس حکومت آن کشور و نیز پشتیبانان خارجی‌اش در مورد خطرات «گروه‌های جهادی» در اداره‌ی کشور بی‌ربط نبوده است. همان جریان‌ها سرمنشاء جریانات بعدی مانند «داعش» شدند که هم با دنیا بیگانه بودند و هم با «اصول دینی» و «سیره و سلوک نبوی».

در انتخابات سال 1403 ایران، «دکتر مسعود پزشکیان» با شعار «وفاق ملی» وارد صحنه شد و علیرغم کارشکنی مخالفین تندرو، آراء اکثریت را کسب کرد. برداشت عمومی از وفاق، دادن سهم کافی به گروه‌های سیاسی، قومی و مذهبی مختلف (بخصوص آنهایی که صدایشان شنیده نمی‌شد) در امور اجرایی کشور و استانها بود. لیکن، بیشترین بهره را از این سیاست، تندروهایی می‌برند که خود هیچگونه پایبندی به «وفاق ملی» را نداشته‌اند. بعلاوه، همین الان هم با روی کار آمدن سیاستمداران مستقل، چهره‌های اصلاح‌طلب، دگراندیشان، اقلیت‌های قومی و مذهبی و هر کس دیگری به جز خودشان مخالفت کرده، با برچسب‌های «برانداز، دشمن، معاند، ضدانقلاب، فتنه‌گر، مرعوب، غرب‌زده، لیبرال و منحرف» هر کسی جز خودشان را از صحنه می‌تارانند. در منظر ایشان، شعار وفاق رئیس جمهور یعنی ابقاء و انتصاب مخالفین سرسخت خود و سیاست‌هایش در قدرت!

ضمن احترام به آراء و عقاید همگان و از جمله اصول‌گرایان، شایسته است با میدان بیشتری به «نیروهای ضد وفاق ملی» داده نشود تا به اسم «خالص‌سازی» نیروهای شایسته را قلع و قمع نکنند. بازی در میدان سیاست امروز ایران مشروط به قبول شرایط آن است و گرنه، گویی که انتخابات هیچ پیام خاصی نداشته است. همانگونه که نیروهای ضد دموکراسی با تمسک به آن زمینه‌ی «دیکتاتوری» را فراهم می‌آورند، «نیروهای ضد وفاق» نیز، اگر میدان عمل داشته باشند، جامعه را به «وضعیت پیشین» باز خواهند گرداند. باشد که چنین اتفاق شومی «رویای شیرین» مردم را به «کابوسی تلخ» تبدیل نکند!

ادمین وب‌سایت
در سال ۱۳۴۲ تو شهر هشجینِ استان اردبیل به دنیا اومدم. دکترای عمومی خودمو از دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه و دکترای تخصصی رو از دانشکده داروسازی دانشگاه اوترخت هلند گرفتم و در حال حاضر استاد فارماکولوژی دانشگاه تهران هستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *