من از بعضی آدمها خیلی میترسم
آقای دکتر! روانپزشک مهربان من!
من از بعضی آدمها خیلی میترسم. نمیگویم که آنها آدمهای بدی هستند… نه! ممکن است مشکل از خودم باشد. اگر مشکل نداشتم که به شما مراجعه نمیکردم. یک وقت فکر نکنید قصد توهین به کسی را دارم. خودم بیمارم و به من گفتید که حق دارم در مورد فوبیای آدمهای خاص را با شما در میان بگذارم. اینهایی که از آنها میترسم با بعضیهایشان دوست صمیمی هستم. خواهش میکنم از ترسهای من با کسی صحبت نکنید. بله… بگذارید بگویم از چه کسانی میترسم.
- من کارگرها را خیلی دوست دارم ولی از کارگرهای کارواش که به زور میخواهند به ماشین من واکس و پولیش بزنند میترسم. از کارگرهایی هم که اسباب کشی میکنند میترسم مخصوصا وقتی که پول طبقات را میگیرند و وسایلم را با آسانسور جابه جا میکنند.
- من از خانمهای جوانی که در ملا عام سیگار میکشند و یکدستی رانندگی میکنند میترسم. از خانمهای فمینیست که مهریه شان را به اجرا میگذارند هم میترسم.
- من از اساتید دانشگاه که بعد از ۷۵ سالگی شرکت دانش بنیان میزنند و همینطور از آنهایی که بیشتر از یک انگشتر عقیق دارند میترسم (مخصوصا از تحصیل کرده های خارج).
- هم از قضات میترسم و هم از وکلا میترسم. از مشاورین املاک هم میترسم. هیچ توضیحی هم ندارم.
- من از آخوندهای بیش از حد اصلاح طلب میترسم… مخصوصا از آنهایی که در عکس پروفایلشان عمامه نمیگذارند.
- من از همه کسانی که شدیدا مخالف استکبار جهانی هستند ولی گوشی آیفون دارند میترسم. از حضراتی که نگران تاثیر بد ماهواره روی مردم هستند ولی خودشان ماهواره دارند هم میترسم.
- از کسانی که میگویند اگر جیب و سفره مردم پر باشد همه مشکلات حل میشود میترسم.
- از کسانی که از طب جایگزین پول در میآورند مخصوصا هامیوپاتی و انرژی درمانی و حجامت خیلی میترسم. از پزشکان متخصص طب سنتی بیشتر از آنها میترسم.
- از خانمهای چادری که زیر چادرشان لباسهای رنگارنگ جیغ و اسپورت میپوشند میترسم. اگر تاتو و گونه گذاری کرده باشند بیش از حد میترسم.
- از رانندگان تاکسی که به جای گفتن قیمت میپرسند قبلا چقدر دادی میترسم.
- از معلمهایی که در کلاسهای خصوصی بهتر از مدرسه درس میدهند میترسم.
- من از مداحهایی که بعد از صد بار تکرار یک روضه باز هم مثل ابر بهار اشک میریزند میترسم.
- من از آدمهایی که در دوران پسادموکراسی و انفجار اطلاعات طرفدار رژیم سلطنتی هستند میترسم.
- از ایرانیهای خارج از کشور که به ما میگویند لنگش کن خیلی میترسم.
- از مشاورین خانواده (مخصوصا طلاق داده ها و طلاق گرفته ها)، سخنرانان انگیزشی و مدرسین کارآفرینی که خودشان بیکار هستند میترسم.
- از اعضای شوراهای شهر که هنوز دستگیر نشده اند میترسم. از کاندیداهای مجلس هم که از خودشان چند میلیارد خرج میکنند و نمیدانم اگر درنیایند چه خاکی میخواهند به سرشان بریزند هم میترسم. معلوم است که اگر دربیایند به سر ما خاک میریزند، که از آن هم میترسم.
آقای دکتر! روانپزشک مهربان من!
شما بگویید من با این ترسهایم چه کنم؟ قرصهایتان از اثر افتاده، نیاز به بستری شدن دارم. کمکم کنید.