با پیتر در باغهای مونیخ
سالها پیش بود و یادم رفته دقیقا چه سالی. در مهمانسرایی در مونیخ تختی گرفتم و شدم هم اتاق چند نفر که از من جوانتر بودند. صبح یک روز پسر آلمانی قدبلندی که بعدا فهمیدم اسمش پیتر است و هماتاقیام بود از من پرسید: تو ایرانی هستی؟ پرسیدم چطور؟ از کجا فهمیدی؟ گفت: روزنامهای که بالای سرت بود و با حروف عربی بود ایرانی به نظرم آمد… گفتم بله ایرانی هستم. با تردید به من نگاهی کرد و گفت اگر یک سوال از تو بپرسم ناراحت نمیشوی؟ گفتم بپرس امیدوارم که ناراحت نشوم. پرسید: تو هم از ترکیهای ها متنفری؟ گفتم: این چه حرفی است؟ چرا باید متنفر باشم؟ گفت: قبل از تو یک پسر ایرانی اینجا بود به اسم مهرداد که مرتب بر علیه ترکیهایها بد میگفت و فکر میکرد من هم موافق هستم. او به من القا میکرد که آنها مزاحم زندگی ما شهروندان آلمانی هستند. گفتم: پیتر، اولا به تو بیشتر میآید که نژادپرست باشی نه به من (به شوخی!) و ثانیا نه… من از شوونیسم بیزارم و به همهی انسانها به یک چشم نگاه میکنم. خوشش آمد و پیشنهاد کرد شبی با هم به اطراف مونیخ برویم و در یکی از رستورانهای کوچکی که تعدادشان در باغهای اطراف مونیخ کم نبود شام بخوریم. شرط کرد که دونگی حساب کنیم و من هم گفتم به شرطی قبول میکنم که من پول شام تو را هم پرداخت کنم… یک جنتلمنی بارم کرد و قبول کرد (بهرحال اروپاییها از ما خسیستر هستند!).
وقتی که شب داشتیم قدم میزدیم، پیتر شروع به صحبت کرد و به خاطراتش در یک سفر تفریحی به لبنان، اردن و سوریه اشاره کرد. گفت: بعضی از اعراب که میفهیدند من یک آلمانی هستم به من احترام بیشتری میگذاشتند و بعضی هم به شوخی هایل هیتلر میگفتند و از این که از کشوری هستم که بر یهودیها سخت گرفته بود به من ابراز ارادت میکردند. پرسیدم: تو چکار میکردی؟ گفت من شرم میکردم… از خودم متنفر میشدم…
پیتر به من گفت: جنایت نازیها جنایت صهیونیستها را توجیه نمیکند و جنایت آنها نیز نباید موجب نفرت از یک قوم بشود. هر کسی حق برابری دارد و من معتقدم که فلسطینیها هم باید به حق خودشان برسند که آن هم داشتن یک کشور واقعا مستقل است. مظلومیت یهودیان در دوران جنگ جهانی دوم و پیش از آن در اروپا نمیتواند جنایت و زورگویی را توجیه کند.
پیتر را یک جنتلمن واقعی یافتم. آن موقع من آلمانیها را بیشتر از طریق فیلمهای جنگی روسی میشناختم که معمولا چهرهی خشنی از سربازان آلمانی را به نمایش میگذاشتند. پیتر نمایندهی نسلی بود از روشنفکران جوان و آگاه. آلمان به جنگ محدود نمیشود، بلکه خاستگاه بزرگترین موسیقیدانان، روشنفکران، فلاسفه، انقلابیون، اصلاحگران، دانشمندان، هنرمندان و سایر فرهیختگانی است که به بشریت خدمت کردهاند. درسی که از پیتر گرفتم همیشه آویزهی گوشم بوده است. این را هم میدانم که اگر حق به حقدار برسد بسیاری از این خشونتهایی که چهرهی منور انسانیت را میخراشند از بین خواهد رفت. به امید آن روز