منوی دسته بندی

بی‌نیازم کن از غیر!

گودرز صادقی هشجین

پروردگار من!

دیری است از تو هیچ نخواسته‌ام، نه از سر خودخواهی، که روی خواستن نداشتم و خود را وام‌دارتر از آنی می‌دانستم که فزون‌تر از آنچه داده‌ای بخواهم. مگر نه این‌که بی‌خواستن، آنچه را که در خزینه داشتی ارزانی‌ام کرده‌ای؟ سپاسگزار توام، که بخشیدی‌ام آنچه را که بخشیدنی بود، بی‌آنکه فراموشی‌ام به خشم و انتقامت کشاند. چه بزرگواری تو، بزرگ‌تر از آنچه در اندیشه‌ی آدمی بگنجد!

پرودگار من!

هر چه روزگار می‌گذرد، جلوه‌هایی نوتر بر من می‌گشایی و پرده‌هایی دیگر را از میان ما برمی‌داری و چه نیازهای نوی که در نهادم بیدار می‌کنی. بگذار جسارتی کنم و پس از این‌همه سکوت، تنها یک خواسته را از تو بخواهم. نه مال می‌خواهم و نه منال، نه جاه می‌خواهم و نه جلال… و نه حتی همچون زیرکان، نشاط و دوری از ملال!

پروردگار من!

از میان همه خوبی‌ها و برخورداری‌ها و نعمت‌های بزرگ و کوچکی که سراغ دارم، یکی را برمی‌گزینم: بی نیازی به غیر! این را که بدهی، از تو چیزی نخواهم خواست. اگر چیز دیگری‌ام بدهی، از بزرگواری توست و اگر ندهی نیز، مصلحت از آن توست.

پروردگار من!

کسی به خاطرم آزاری نکشد. کسی مکان و طعامم ندهد. کسی بر من ترحم نکند. هیچ از غیر تو نخواهم، مگر آن که بیشتر از مزدش به او بپردازم و تاوانش را بیشتر از آنچه می‌باید پس دهم. با این حال، بی نیازی به غیر به بی‌مبالاتی در برابر دیگران نکشاندم. بگذار چون شمعی در تنهایی بسوزم و دیگران را نور و روشنایی بخشم. برای دوست از جان مایه بگذارم و مانند تو، بی مزد و منت، دستانم را به بخشش و یاری دیگران بگشایم. یاری‌ام کن تا به تو مانند شوم، ای بزرگوار بی نیاز!

ادمین وب‌سایت
در سال ۱۳۴۲ تو شهر هشجینِ استان اردبیل به دنیا اومدم. دکترای عمومی خودمو از دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه و دکترای تخصصی رو از دانشکده داروسازی دانشگاه اوترخت هلند گرفتم و در حال حاضر استاد فارماکولوژی دانشگاه تهران هستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *