تصمیم با کیست؟ کشتیشکستگان یا ساحلنشینان؟
گودرز صادقی هشجین
اگر یک یا چند مدرک مهم مانند شناسنامه، کارتملی، گذرنامه، سند منزل یا سند خودرو خود را از دست بدهید، چه حالی پیدا میکنید؟ اگر اتومبیل یا خانهی شما در یک حادثه یا بلای طبیعی نابود بشود، به چه روزی میافتید؟ اگر ناگهان منبع درآمد، شغل یا محل کسب خودتان را از دست بدهید، به چه کسی پناه میبرید؟ اگر یک یا چند نفر از بستگان نزدیکتان مانند فرزند، همسر، برادر، خواهر، مادر یا پدرتان در یک انفجار کشته بشوند، چقدر احساس بدبختی میکنید؟
در جنگ، کسانی هستند که همهی آنچه را که گفتم یکجا و ناگهان از دست میدهند؛ خودشان میمانند و خودشان؛ بی یار و یاور، بدون خانه، محتاج نان خالی، بدون هویت و سرگردان… آوارهی کوچههای ناامن در زیر آتش توپخانه و موشک و بمب. این وضعیتی است که برای هزاران نفر از «مردم غزه» نه یک استثناء، بلکه اتفاقی عادی است. من و تو، که نه موشکی عزیزان ما را تکهتکه کرده و نه خانه را بر سرمان خراب کرده است، چه میدانیم که جنگ نابرابر چیست و «غزه» کدام است؟ صحبت کردن، پیشنهاد دادن و تصمیم گرفتن در مورد آیندهی آن سرزمین ویران شده نیازی به مالیات ندارد و از آب خوردن هم راحتتر، ولی شریرانه است و دور از انسانیت. آیا باید به همین شکل به مبارزه ادامه داد؟ آیا باید آتشبس را قبول کرد؟ آیا باید به قیمومیت دشمن خونخوار صهیونیست گردن نهاد؟ آیا باید به دنبال سرزمینی با دو دولت مجزا بود؟ چه باید کرد؟ من و تو حق اظهار نظر نداریم. باید گذاشت تا آنهایی که در کشتیهای شکستهی خود با طوفان و مرگ دست و پنجه نرم میکنند، خود تصمیم بگیرند. اگر ساحلنشینان را امدادی مقدور است، نشستن و دست روی دست گذاشتن خیانت است و گندهگویی و رهنمود دادن و خط و نشان کشیدن، جنایت!
بسیار نگرانم. از همان روز هفتم اکتبر سال پیش میدانستم که به قول قدیمیها «جهود که خون ببیند» چهها که نمیکند. بچه که بودم، مادرم آدمهای بیرحم و قسیالقلب را «یهودی» مینامید. او یک زن ساده بود نه یک «نازی راسیست». امیدوارم که در قضاوت خود اشتباه کرده باشد و من با تکرار جملات او به «یهودستیزی» متهم نشوم.