منوی دسته بندی

«شوهرمامان‌ها» در دنیای سیاست

گودرز صادقی هشجین

در دوران کودکی دیده بودم که که بزرگترها در هشجین روی آدم‌هایی که به زعم آنها بد بودند و متناسب با نوع بدیشان یک اسم حیوان انتخاب می‌کردند: گاو برای بی‌ملاحظه‌ها، الاغ برای نفهم‌ها، کرگدن برای خودرای‌ها، روباه برای کلک‌بازها، گرگ برای بی‌رحم‌ها، سوسار (با سوسمار اشتباه نشود) برای زرزروهای زردنبو، سگ برای بداخلاق‌ها، ایلانا‌آغو‌ورن (حیوان تامین‌کننده‌ی زهر برای مار!) برای دسیسه‌جوها، مرغ کرچ برای توسری‌خورها و… جالب این بود که بعضی از حیوانات را نه خودشان و نه عکسشان را کسی ندیده بود (کرگدن، سوسار، ایلانا‌آغوورن) و حتی هنوز هم نمی‌دانم بعضی از آنها وجود خارجی دارند یا نه. انگار حیواناتی بودند که در عالم مثل افلاطون هستند ولی هنوز در عالم مادی عینیت نیافته‌اند. با این حال، بعد از مدتی تربیت (!)، وقتی در مورد فردی از حیوان‌سانان (!) صحبت می‌شد بی‌اختیار به یاد حیوان ذیربط می‌افتادیم و وقتی هم که اسمی از آن حیوان برده می‌شد فکرمان به مصادیق آن در اطراف پر می‌کشید (تفکر انتزاعی من از همین مورد شروع شد). اصطلاح سخت‌افزاری آلیبانی (برای افراد بیش از حد بدترکیب)ر و اصطلاح نرم‌‌فزاری قولیبانی (برای افراد بیش از حد نفهم) هم استفاده می‌شد که معلوم نیست وجود دارند یا نه و اگر بله، حیوان هستند یا اجنه یا؟

گاهی برای بعضی‌ها که کمپلکسی از اشکال و کجی و ناراستی بودند نمی‌شد به یک حیوان بسنده کرد. طرف هم بدترکیب بود و هم بداخلاق و هم نفهم و هم بی‌رحم و هم دزد و… همشهری‌ها در مورد این افراد کم می‌آوردند (من خودم در این که اصلا چرا خداوند آنها را خلق کرده است دچار مشکل فلسفی هستم!). وقتی صحبت از آنها می‌شد می‌گفتند: طرف را که می‌بینم انگار «شوهرمامانم» را می‌بینم! البته اصطلاحش بدتر از این حرف‌ها بود ولی نخواستم عنوان نوشته‌ام غیراخلاقی باشد. برای این که گوشی دستتان آمده باشد با یک درجه تخفیف (و نه بیشتر) بهتر است بگویم می‌گفتند انگار «دوست پسر مامانم» را می‌بینم!

در دنیای سیاست با بعضی افراد برخورد می‌کنیم که اصلا هیچ جنبه‌ی مثبتی ندارند. آنها حتی قیافه‌ی نورانی هم ندارند که بگوییم هیچ چیز هم که نداشته باشد اقلا قیافه‌اش به دل می‌نشیند. آنها آدم‌هایی هستند پررو، بی‌حیا، بی‌ادب، دروغگو، لاف‌زن، کج‌دست، پارتی‌باز، بی‌انصاف، بی‌رحم، بی‌ملاحظه، بی‌مروت، بی‌وجدان، دور از شرافت، اهل نیرنگ، کم‌سواد، لمپن، ستمگر، بد‌دهن و…  خلاصه هیچ ویژگی مثبتی ندارند که باعث بشود از هر نظر هم نفرت‌انگیز باشند یک چیز دوست‌داشتنی برای جذب آدم داشته باشند. آنها حتی برای طرفداران جناحی و حزبی خودشان هم جاذبه‌ای ندارند، ولی به خاطر مصلحت و منفعت گروهی مثل آش‌خاله باید تحمل بشوند و از کارهای زشتشان دفاع بشود.

«شوهر‌مامان‌ها» مرتب گند می‌زنند به همه چیز، حتی به آرمان‌های خودشان. خودشان هم گند نزنند فرزندانشان یا برادرانشان یا بستگانشان یا دوستانشان و کلا کسانی که با آنها ارتباط ارگانیک دارند کاری می‌کنند که آبرو و حیثیت برایشان نماند. هیچ چیز «شوهرمامان‌ها» با چیزهای دیگرشان همخوانی ندارد. بدون اینکه جبهه رفته باشند، طرفدار جنگ هستند. از مستضعفین حمایت می‌کنند، ولی خود کاخ‌نشین هستند. فحش چارواداری به امریکا و اذناب آن می‌دهند، ولی فرزندانشان اقامت امریکا و کانادا دارند. قول بهبود اوضاع می‌دهند، ولی وقتی که وضع بدتر می‌شود تقصیر آن را متوجه پادشاهان ۲۵۰۰ سال گذشته می‌کنند. از خودکفایی و تولید داخلی می‌گویند، ولی ماشین بنز سوار می‌شوند… آدم می‌ماند که اینها چه چیزی دارند که بالاخره یک عده برایشان سینه چاک می‌کنند.

«شوهرمامان‌ها» چه چپ باشند چه راست، چه سلطنت‌طلب باشند چه جمهوری‌خواه، چه اصلاح‌طلب باشند چه اصول‌گرا… بالاخره «شوهرمامان» هستند و دیدنشان مو بر اندام آدم سیخ می‌کند. انگار «شوهرمامانیسم» خود یک مکتب سیاسی خاصی است که همه چیز را در خودش مستحیل می‌کند. «شوهرمامان‌ها» در دنیا خودشان یک جریان انترناسیونال هستند، چیزی مثل فراماسونری. حالا از این به بعد، برای ارزیابی سیاستمدارها یک شاخص هم در نظر داشته باشید و آن این که وقتی آنها را می‌بینید چقدر به یاد این نوشته‌ی حقیر سراپا تقصیر می‌افتید! همین

ادمین وب‌سایت
در سال ۱۳۴۲ تو شهر هشجینِ استان اردبیل به دنیا اومدم. دکترای عمومی خودمو از دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه و دکترای تخصصی رو از دانشکده داروسازی دانشگاه اوترخت هلند گرفتم و در حال حاضر استاد فارماکولوژی دانشگاه تهران هستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *