منوی دسته بندی

تکلیف ما در برابر پدرسوخته‌بازی در سیاست

نوشته: گودرز صادقی هشجین

بعضی‌ها معتقدند که سیاست یعنی دروغ، نیرنگ و پدرسوخته‌بازی. وقتی رضاشاه به مدرس هشدار داد که سیاست یعنی این و او را به خاطر ساحت روحانی‌اش از دخالت در سیاست منع کرد پاسخ شنید که: سیاست ما عین دیانت ماست. خواست بگوید که ما سیاسی هم که باشیم با سیاسیون متعارف متفاوتیم. البته… بعضی‌ها هم هستند که به گونه‌ای کاملا متضاد با گفته‌ی مدرس عمل می‌کنند: کسانی که نه سیاستشان عین دیانتشان بلکه دیانتشان عین سیاستشان است! و آنها سیاستشان نه تنها مانند بقیه‌ی سیاسیون، بلکه بدتر و نیرنگ‌آمیزتر از آنان است.

در سیاست روش‌هایی وجود دارد که شما در عین این که می‌دانید حق با شما نیست می‌توانید خودتان را حق جلوه بدهید. با استفاده از فلسفه و منطق و روش‌های جدلی و سفسطه و امثال ذالک این کار میسر است. نمی‌خواهم وارد جزئیات این روش‌ها بشوم تا مبادا بدآموزی داشته باشد! تنها به مواردی کاملا واضح و رایج اشاره می‌کنم.

وقتی کسی کشته می‌شود اگر از گروه شما باشد می‌گویید که فلانی به شهادت رسیده است و اگر همان فرد از طرف مقابل می‌بود می‌گفتید به هلاکت رسیده است (و اگر خیلی عصبانی بودید لابد می‌گفتید به درک واصل شده است!). اگر فردی از گروه خودتان عامدانه طی عملیاتی خودش را به کشتن بدهد می‌گویید عملیات شهادت‌طلبانه انجام داده است و اگر از دشمنان شما باشد عملیاتش را انتحاری می‌نامید. سیاسیون هواداران ساده و تندرو خودشان را مومن، پاکباخته یا انقلابی می‌نامند و مال طرف مقابل را که سیرتشان سادگی و تندروی است خرافاتی و احساساتی می‌نامند. سیاسیون وقتی که کمیتشان لنگ است شروع به فحاشی و تهمت‌زنی به طرف مقابل می‌کنند. دستاوردهایشان را مسخره می‌کنند، زحماتشان را ندیده می‌گیرند و در مقابل، در مورد دستاوردهای خودشان اغراق می‌کنند و کارهای عادی خودشان را ایثار و از خودگذشتگی اسم می‌گذارند. با این روش‌هاست که هر سیاستمداری از هر گروه که باشد همیشه خود را حق و طرف مقابل را باطل می‌داند و این رویه‌ای است حاکم بر تمام جریانات سیاسی در همه جای دنیا. به همین خاطر است که کسانی که بیشتر اهل علم و مجاهدت و راستگویی و دیانت واقعی و… هستند از سیاست کناره می‌گیرند و گاهی سیاسی‌نبودن را افتخار خود می‌دانند.

سوال: اگر قرار باشد ما هم مثل بقیه باشیم و راست راست به مردم دروغ بگوییم و حق را باطل و باطل را حق بکنیم، به چه دلیل به دین و آیین تمسک می‌جوییم؟ مگر می‌شود خود را پیرو علی و حسین دانست و همچون شریرترین سیاسیون عالم عمل کرد؟ وجه تسمیه‌ی ما چیست؟ ما چه مزیتی بر دیگران داریم؟

مخلص کلام: ما می‌دانیم که سیاست به معنای عام و رایج آن یعنی پدرسوخته‌بازی! لیکن، وقتی خودمان را پدرسوخته نمی‌دانیم بهتر نیست منش سیاسی‌مان متناسب با شخصیت انسان‌های پاکباز و انقلابی و متدین و با الگوگیری از اسوه‌های فضیلت و اخلاق باشد؟

ادمین وب‌سایت
در سال ۱۳۴۲ تو شهر هشجینِ استان اردبیل به دنیا اومدم. دکترای عمومی خودمو از دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه و دکترای تخصصی رو از دانشکده داروسازی دانشگاه اوترخت هلند گرفتم و در حال حاضر استاد فارماکولوژی دانشگاه تهران هستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *