ایکاش دکتر مریم میرزاخانی در ایران مانده بود
گودرز صادقی هشجین
سالها پیش از یک امریکایی پرسیدم: «شما که مدعی آزادی زن هستید پس چرا در این مدت مدید حتی یک نفر زن رئیسجمهور شما نشده است»؟ او پاسخ داد: «رئیسجمهور که هیچ، حتی نامزد ریاست جمهوری هم نشده است»! (البته بعدها خانم هیلاری کلینتون به عنوان اولین کاندیدای زن ثبت نام کرد که رای نیاورد). او ادامه داد: «حتی معاون رئیس جمهور زن هم نداشتهایم». وقتی دلیلش را پرسیدم، جواب داد: «دلیل جدی این است که این کارها خیلی مرارتبار است و به زندگی شخصی آسیب میزند و برای زنها زندگی شخصی مهمتر از همه چیز است، و یک دلیل طنز هم این که آبروی نامزدها در زمان انتخابات از بین میرود (به دلیل افشای رازهای شخصی و روابط قبلی و…) و زنها خیلی بیشنر از مردها از ریختهشدن آبرویشان میترسند».
پس از درگذشت استاد خانم دکتر مریم میرزاخانی موجی از سیاهنماییها شروع شد که اگر او در ایران میماند داشت ظرف میشست یا از شوهرش کتک میخورد یا روسری سرش بود یا مظلوم واقع شده بود یا… ولی واقعا اینطور میبود؟
به یکی میگویم: «اگر میرزاخانی در ایران مانده بود، چه بسا فوت نکرده بود! او در دنیای فوق پیشرفتهی امریکا بموقع متوجه سرطان سینهاش نشد و چهار سال تمام با درد و زجر و شیمیدرمانی و… سر کرد و نهایتا به رحمت خدا رفت».
از یکی میپرسم: «شما نوشتهاید که اگر در ایران میماند کارش فرزندآوری بود… مگر شما بیشتر از یک فرزند دارید»؟ میگوید نه! میپرسم: «پس چرا فکر میکنید که اگر او در ایران مانده بود لابد پنج شش بچه به دنیا میآورد و کارش پرورش بچه بود»؟
به یکی میگویم: «شما میگویید که اگر خانم میرزاخانی اینجا بود الان بیکار بود. مگر زنهای ایرانی همهشان بیکار هستند؟ این همه پزشک و مهندس و منشی و پرستار و ماما و استاد دانشگاه و راننده و فروشنده و… از میان زنها که میبینیم ایرانی نیستند؟ یا اگر اینها ول میکردند و میرفتند، میشدند مریم میرزاخانی؟ آیا همهی زنان ایرانی که به خارج از کشور مهاجرت کردهاند در حد او ظاهر شدهاند؟ اصلا خود زنان امریکایی همگی به پای مریم رسیدهاند»؟
دوستی نوشته است: «اگر مریم میرزاخانی در ایرن مانده بود از دست شوهرش کتک میخورد». از او پرسیدم: «جناب مهندس! شما همسرتان را کتک میزنید»؟ با عصبانیت میگوید: «مگر دیوانه ام»؟ میگویم: «شما از کجا میدانید که قرار بوده مریم میرزاخانی حتما با یک دیوانه ازدواج بکند»؟!
عزیزی ادعا میکند که اگر میرزاخانی نمیرفت مظلوم واقع میشد. میگویم: «زنهای ما بعضیهایشان مظلوم هستد، بعضیهایشان به حق خودشان رسیدهاند و بعضیهایشان ظالم هم هستند (میتوانید گشتی در دادگاههای خانواده بزنید و مردهای آنها را دستبند به دست زیارت کنید)!
علیایحال، زنان کمی در رشتههای سختی مثل ریاضیات و فیزیک میدرخشند و دلیل آن نه هوش کمتر زنان بلکه اندک بودن میزان انرژی است که یک زن میتواند به بهای زدن از فرصتهای زندگی به آن اختصاص دهد. اگر مریم میرزاخانی در ایران مانده بود، شاید بیشتر به خودش میرسید و چکآپ میکرد و بموقع از پیشرفت سرطانش جلوگیری میکرد. شاید او به عنوان یک عضو هیات علمی حداقل متوسطالحال در یکی از دانشگاهها تدریس و تحقیق میکرد. شاید همسر مهربان و مرفهی داشت که با هم خوش میگذراندند. شاید استرس کمتری داشت و در عکسهایش (برخلاف آنچه که ما از تصاویرش میبینیم) لبخند میزد و شادمان مینمود. شاید زنده میماند و در 90 سالگی با برخورداری از همهی لذتهایی که یک زن میتواند از زندگی خانوادگیاش ببرد به آرامی خاموش میشد.
امثال مریم میرزاخانی موفق هستند ولی سود موفقیتشان بیشتر نصیب دیگرانی میشود که از علم آنها استفاده میکنند. چند نفر از شما خوانندگان محترم دوست دارید جای او بودید؟ دوست دارید در 36 سالگی و در اوج درخشش، سرطانتان تشخیص داده شود و 4 سال تمام در کنج بیمارستان بیفتید و بعد فوت کنید؟ اگر این موفقیت است، چرا از آن گریزانید؟