خورش رستم؛ زادگاهی که هنوز در قلب ما زنده است

گودرز صادقی هشجین
سالهاست از خورش رستم دور افتادهایم، اما هیچکدام از ما از آن دل نگسستهایم. هنوز وقتی نامش را میشنویم، بوی خاک بارانخورده، خنکای نسیم کوه، و صدای مردم باصفایش در گوشمان میپیچد. ما هزاران نفر خورشرستمی هستیم که در شهرهای ایران و کشورهای مختلف دنیا زندگی میکنیم، اما ریشهمان همانجاست، در خاکی که پدران و مادرانمان در آن بزرگ شدند.
امروز جمعیت زادگاهمان از جمع ما که پراکندهایم کمتر است، اما این بهجای دلسردی باید الهامبخش باشد: یعنی ما میتوانیم با هم آیندهی خورش رستم را بسازیم.
سرزمین ما زیباست، خوشآبوهواست، مردمانش نجیب و صبورند. اما حیف است این سرسبزی و اصالت بهتدریج خاموش شود. حالا وقت آن است که مهر و دلبستگیمان را از حد احساس فراتر ببریم و آن را به عمل تبدیل کنیم.
ما میتوانیم:
- سرمایهگذاریهای کوچک و پایدار در آن منطقه انجام دهیم: کارگاههای نیمهصنعتی، طرحهای کشاورزی نو، گردشگری بومی، یا حتی فروشگاههای کوچک خانوادگی.
- شرکت تعاونی یا چندمنظوره تأسیس کنیم تا سرمایههای پراکنده را متمرکز کند.
- در پروژههای عامالمنفعه مشارکت کنیم: ساخت مدرسه، تجهیز درمانگاه، یا کمک به خانوادههای نیازمند، نه فقط از سر خیرخواهی، بلکه برای زنده نگه داشتن چرخهی زندگی در زادگاه خودمان.
- اگر فرصتی برای شغل یا آموزش داریم، همولایتیهایمان را هم در نظر بگیریم، نه از روی تبعیض، بلکه از روی محبت و صلهرحم.
- بیشتر به خورش رستم سفر کنیم، آنجا خانه بسازیم، خرید کنیم، پول خرج کنیم تا جریان زندگی در آنجا قویتر شود.
خورش رستم نباید در خاطرهها بماند؛ باید دوباره در عمل زنده شود. بیایید با هم، با دستهایی از دور اما دلهایی نزدیک، کاری کنیم که فرزندانمان روزی بگویند: «پدران و مادران ما زادگاهشان را فراموش نکردند؛ آن را دوباره ساختند».