کمک اسقف حاجی جعفر
گودرز صادقی هشجین
آشنای دورم بود که به توصیهی یکی از دوستان قرار بود در استانبول برای انجام کاری من کمک کند. آن موقع یک جوان بیست و چند ساله بود که برای اولین بار میدیدمش. آدم خوبی به نظرم آمد با مختصر تمایلی به کلاهبرداری. وقتی با او صمیمی شدم، فهمیدم که نمیتواند به ایران برگردد چون دینش را عوض کرده و یک کاتولیک شده بود که برای خیلی از ایرانیها در آنجا شناخته شده به حساب میآمد.
گفتم: «آقا جعفر! این چه کاری است که کردی. خب اگر از اسلام دلزده شدی، به یک تفکر جدیدتر میپیوستی… اسلام که از مسیحیت مدرنتر است»! به من نگاهی انداخت و گفت: «من که از ته دل مسیحی نشدهام… این راهی است برای گرفتن اقامت در اروپا. فعلا منتظر پروندهام هستم و بعد قرار است به اتریش منتقل بشویم و آنجا مقصد نهاییمان مشخص میشود، یا امریکا یا یک کشور اروپایی». مختصری که ادامه دادیم به شوخی گفت: «من الان یک کاتولیک ساده نیستم، جایگاهی در کلیسای محلی اینجا دارم و در انجام امور مذهبی مومنین جدید به اسقف کمک میکنم»! پرسیدم بقیه چه؟ که گفت: «بیشتر ایرانیهای تغییر دین داده در اینجا فیلم بازی میکنند. چند روز پیش شنیدم که صدای حزین دختر خانمی از یک گوشه بلند است و داشت میگفت یا حضرت زهرا! مرا ببخش! خودت میدانی که من از تو و خانوادهات دست برنمیدارم. این کار من فقط برای گرفتن اقامت است… به خون حسین قسم میخورم که بعدا جبران میکنم»!
خلاصه… بعدها شنیدم که جعفر کارش جور شده و نهایتا اقامت فرانسه را اخذ کرده، به کار تجارت و واردات و صادرات مشغول است. انجیل را هم بوسیده، به سفر حج مشرف شده و در بین آشنایان «حاجی جعفر» خوانده میشود. در کمک به یکی از مساجد شهرستانی که حاجی متولد آنجاست او رکورددار بود. برای بازسازی مسجد، مردم به سختی نفری یکی دو میلیون کمک کرده بودند و در کانال مسجد آمده بود: «از همشهری مقیم خارج و متدینمان حاجی جعفر به خاطر کمک ایثارگرانهاش به مبلغ دویست میلیون تومان متشکریم. اگر کمک او نبود، کار بازسازی مسجد به انجام نمیرسید».
نخبه بودن که فقط به تحصیل در دانشگاه شریف و بورس MIT محدود نمیشود. این مملکت سرشار از نخبههایی است که هر کدام با شگرد خاص خودشان در سنگری (!) خدمت میکنند.