منوی دسته بندی

از شما بعید است، آقای دکتر!

گودرز صادقی هشجین

سناریوی اول: در نیمه‌ی اول دهه‌ی 90 میلادی دانشجوی دکترای تخصصی در دانشکده‌ی داروسازی دانشگاه اوترخت بودم. از بین پرسنل آنجا، بیشترین صمیمیت را با استادیار جوانی به نام «دکتر فردی انگلس» داشتم. او اکنون پروفسوری مشهور و از مسئولین پژوهشی دانشگاه است. دو چیز ما را به هم وصل می‌کرد: «علاقه و تجربه در کامپیوتر و تقید دینی (من مسلمان و او پروتستان)». اهل مسکرات نبودیم و در فعالیت‌های جنبی همایش‌ها که با رقص و آواز همراه بودند شرکت نمی‌کردیم و در هتل همیشه هم اتاق بودیم. در آن زمان، یک نفر در هلند (فکر می‎کنم اسمش یولاندا بود) پیدا شده بود که مثل «حاجی نباتی» خودمان مریض‌ها را شفا می‌داد. مردم برای گرفتن شفا از چهار گوشه‌ی کشور در روزهای یکشنبه قطار قطار به حضور ایشان مشرف می‌شدند. رادیو هلند از این بابت عصبانی بود و مرتب به او نیش و کنایه می‌زد و مراجعین به زعم آنها خرافاتی را از این کار باز می‌داشت. یک روز به «فردی» گفتم: «در این دوران پیشرفت علمی عجیب نیست که یک عده خرافاتی در این کشور توسعه‌یافته چنین کارهایی می‌کنند»؟ پرسید: «با شما کاری دارند»؟ گفتم: «نه»! گفت: «پس به ما چه ربطی دارد که مردم چطور فکر می‌کنند؟ اصلا تو از کجا می‌دانی که کارهای او تاثیرگذار است یا نیست»؟ بعد ادامه داد: «تو مسلمانی و من پروتستان. اشتراکاتی ما را به هم پیوند می‌دهد. طبیعتا تو دین مرا حق نمی‌دانی و من هم دین تو را. لیکن، با هم با احترام رفتار می‌کنیم و کاری به عقاید یکدیگر نداریم. پس بگذار با دیگران هم کاری نداشته باشیم. عقاید همگان قابل احترام است، حتی اگر خرافاتی باشند»!

سناریوی دوم: یکی از اساتید پیش‌کسوت مذهبی که از نظر علمی فرد شاخصی است با ناراحتی می‌گفت: «من مطلبی را در گروه گذاشته بودم و یکی از همکاران جوان به من در بین جمع تذکر داد که ارسال آن از من بعید بود»! سپس ادامه داد: «وقتی کسی می‌گوید آقای دکتر از شما بعید است… یعنی می‌خواهد بگوید که تو احمقی و آن‌چیزی را که من می‌دانم نمی‌دانی و سطح فکرت از من پایین‌تر است»! راستش من هم شاهد چنین برخوردهایی هستم. مثلا دوستی به من تذکر می‌دهد که: «واقعا از شما بعید نیست که به دعا و نفرین اعتقاد دارید»؟ اعتقاد به دین و آن هم اسلام طبیعتا مستلزم اعتقاد به ملزومات آن هم هست. دوستانی از آن دست شرایط را مناسب تذکری که اعتقاد به دین و اسلام را برای ما بعید بدانند نمی‌دانند، و گر نه می‌گفتند: «خجالت نمی‌کشی اسمت را استاد و تحصیل‌کرده گذاشته‌ای و در نوشته‌هایت از آیات قرآن استفاده می‌کنی»؟

بحث: اگر چه با پیشرفت علم از تعداد خداباوران کاسته شده است لیکن هنوز متوقف نشده است. این امر شاید نه به خاطر غیرعلمی بودن «خداباوری» بلکه ناشی از جهالت حاصل از توهم دانایی باشد (شاید)! کسانی که چنین اعتقاداتی را از دیگران بعید می‌دانند اینگونه نیست که خودشان مطالعات فلسفی و دینی عمیقی داشته باشند. کسی که اهل مطالعه باشد، چنین رفتار نمی‌کند. هر چه عمق آموخته‌های مرتبط با فلسفه، تاریخ، جامعه‌شناسی ادیان و… بیشتر باشد، ما بیشتر به «تردید و حیرت عالمانه» مبتلا می‌شویم تا به یک «یقین جاهلانه». هر چه دانش تجربی ما بیشتر بشود، هر چه در طبیعت و زیست‌شناسی و فیزیک و… اطلاعات بیشتری کسب بکنیم، بیشتر از افراد عادی در زوایای پنهان عالم آفرینش سرگشته و مبهوت می‌شویم. گرایش اکثر ما به دین و برعکس گریز از آن، ارتباطی به نوع و میزان تحصیلات ما ندارد. دانشگاه چیزی در این مورد به ما نیاموخته است. چرا باید کسی که دانشی هر چند گسترده در زمینه‌ی «زمین‌شناسی»، «فارماکولوژی»، «رادیولوژی دامپزشکی»، «اقتصاد کلان» یا… دارد فکر کند که همه چیز را می‌داند؟ تفکر و استنتاج در باره‌ی آفرینش، معنای زندگی، بود و نبود روح، جاودانگی یا فناپذیری، هدفمندی در خلقت یا تصادفی بودن آن، ماهیت علت غایی در جهان، غریزه و فطرت و… عقل از سر عقلمندان بزرگ تاریخ و اندیشمندان بزرگ را ربوده است. فلاسفه‌ی بزرگ به «حیرت» فرو رفته و پای استدلال‌گرای خود را «چوبین» دانسته‌اند.

نتیجه: جا دارد، همانگونه که از اعتقادات سنتی به صورت چشم‌بسته گریزانیم، از گریزانی کودکانه از واقعیت‌های نامکشوف هستی نیز بپرهیزیم. ایمان، در کنار علم، ابزار شناخت معرفت‌های دست‌نایافتنی است. اگر هر آنچه که قدیمی است دور ریختنی باشد، این «کفر» است که دورریختنی‌تر است چرا که قدمت آن به مراتب از «ایمان» بیشتر است. دیگر این که: «دانایی بیشتر بر مجهولات ما می‌افزاید، چون سوالات بیشتری در ما برمی‌انگیزد». «استیفن هاوکینگ» گفته است: «بزرگ‌ترین دشمن دانش جهل نیست، توهم دانایی است»!

ادمین وب‌سایت
در سال ۱۳۴۲ تو شهر هشجینِ استان اردبیل به دنیا اومدم. دکترای عمومی خودمو از دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه و دکترای تخصصی رو از دانشکده داروسازی دانشگاه اوترخت هلند گرفتم و در حال حاضر استاد فارماکولوژی دانشگاه تهران هستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *