منوی دسته بندی

قصه‌ای که خشونت را پایان داد: درس اخلاقی ابراهیم

گودرز صادقی هشجین

مقدمه:

داستان ابراهیم و اسماعیل از آن روایت‌های بنیادین است که هم در متون دینی و هم در تخیل فرهنگی جایگاهی ویژه دارد.  از سویی این قصه در دل تاریخی قرار دارد که قربانی انسان یکی از آیین‌های شناخته‌شده در جوامع کهن بود؛ و از سوی دیگر، جلوه‌ای است از تحولی اخلاقی و الهیاتی که مسیر بسیاری از آموزه‌های دینی بعدی را دگرگون کرد. در این نوشته‌ی کوتاه تلاش می‌کنم ضمن مرور تاریخیِ گستردگی آیین قربانی انسان، نقش ویژه‌ی ابراهیم در پایان دادن به این سنت خشونت‌بار را تبیین کنم، و نشان دهم که پذیرش گوسفند به‌جای انسان چه پیام‌های اخلاقی و اجتماعی در خود دارد.  همچنین نکاتی عملی و روشن درباره‌ی برداشت‌های ناصحیح از این روایت و پیامدهای آن در جامعه‌ی امروز مطرح خواهد شد.

پیشزمینه‌ی تاریخی:

قربانی انسان پدیده‌ای نسبتاً فراگیر در تاریخ جوامع اولیه بوده است. در برخی تمدن‌ها، قربانی انسان به‌عنوان واسطه‌ای برای آشتی با خدایان، بازگرداندن باروری زمین، دفع قحطی یا خشم خدایان انجام می‌شد.  این مناسک در گونه‌ها و شدت‌های مختلف در فرهنگ‌های متفاوت وجود داشته و گاه با ساختارهای قدرت و کنش‌های اجتماعی گره خورده بود.  اهمیت اشاره به این زمینه‌ی  تاریخی آن است که قصه‌ی ابراهیم در بستر فرهنگی‌ای شکل گرفته که ایده‌ی «قربانیِ جان»  امری شناخته‌شده و پذیرفته‌شده به‌شمار می‌آمد.

خوانش سنتی و فلسفیِ واقعه –  آزمون ایمان یا تایید خشونت؟

روایت طلبیدن قربانی از ابراهیم و فرمانی که ظاهراً به کشتن فرزند منتهی می‌شود، از دیرباز محل تأمل فیلسوفان و متکلمان بوده است.  از منظر فلسفیِ ایمان، کی‌یرکگور این حادثه را به‌عنوان مثالی از «جهش ایمان»  می‌خواند:  لحظه‌ای که عقل، اخلاق و عرف همگرا بر «نه» هستند و انسان فی‌الواقع بر پایه‌ی امری فراتر از آن‌ها «آری»  می‌گوید.  اما این خوانش به‌هیچ‌وجه به معنی تمجید از خشونت یا مشروعیت‌بخشی به کشتار انسان نیست؛ چرا که خود متن دینی و خوانش‌های مهم دینی این حکم را موقتی و آزمایشی نشان می‌دهد، نه قاعده‌ای تکرارشونده.

ابراهیم؛ پایاندهنده یا آغازگر؟

نکته‌ی برجسته‌ای که در فهم این روایت اغلب نادیده گرفته می‌شود این است که پیام اصلی متن، نه تشویق به قتل که پایان دادن به سنت قربانی انسان است.  در لحظه‌ای که امر الهی توقف می‌یابد و به جای انسان ذبیحی معرفی می‌شود، معنایی تازه نمایان می‌شود:  خداوند یکتا (بر خلاف خدایان متکثر در ادیان غیرسامی) از خون و جان انسان برای خشنودی خود راضی نیست؛ آنچه معتبر است، ایمان، تسلیم و نیتِ قلبی است.  از این منظر می‌توان ابراهیم را نه آغازگر خشونت، که کسی دانست که سنتی را منسوخ و نقطه‌عطفی اخلاقی و دینی پدید آورد.

پذیرش گوسفند بهجای انسان (ارزشِ هستی و حرمتِ جان):

پذیرفتن گوسفند به‌عنوان ذبیحه پیام‌های چندوجهی دارد.  نخست، این جایگزینی خود دلالت بر این دارد که حتی حیوان نیز مخلوق و دارای شایستگی است؛ یعنی خداوند نسبت به مخلوقاتش احساس مسئولیت و حرمت دارد.  دوم، این اقدام نشان می‌دهد که محور دین از عملِ نابِ خشونت‌آمیز به سمت ارزش‌گذاری بر زندگی و حفظ حیات گرایش پیدا می‌کند.  سوم، این تغییر در نمادها می‌تواند آغازگر یک اخلاق زیست‌دوستانه‌تر باشد:  انسان دیگر نمی‌تواند جان همنوعش را به‌صرف نیازی مذهبی فدا کند، و این به توسعه‌ی حساسیت‌های اخلاقی نسبت به همه‌ی موجودات کمک می‌کند.

خطرِ تسهیلسازیِ نابهجا (چرا روایت نباید مجوزِ سوءاستفاده شود):

خوانش سطحی و مکانیکی از این داستان می‌تواند به استدلالی نادرست بینجامد- «اگر ابراهیم می‌توانست فرزندش را قربانی کند و خدا بپذیرد، پس ما هم می‌توانیم هر کار مشابهی انجام دهیم».  این قیاس نقض‌کننده‌ی اصول عقلانی و اخلاقی است؛ زیرا آنچه در متن رخ می‌دهد یک تک‌واقعه‌ی نمادین در زمینه‌ای تاریخی و آزمون‌گونه است، نه دستورالعملی برای رفتار عمومی.  از منظر فلسفه‌ی اخلاق، قاعده‌ای را که بتوان آن را همگانی و قابل تعمیم کرد نمی‌توان از یک استثناء استخراج نمود؛ زیرا در صورت تعمیمِ بی‌قید و شرط، بقای اجتماعی و کرامت فردی به خطر می‌افتد. علاوه بر این، سنت دینی خود با توقف قربانی انسان، رسماً مرز این عمل را مشخص می‌کند.

پیامهای عملی و اجتماعیِ امروز:

با در نظر گرفتن معنای نمادین و پیام اخلاقی داستان، می‌توان راهکارهایی پیشنهادی برای حفظ مضمون روایت در زندگی معاصر ارائه کرد:

 – بازخوانی آیین‌ها به نفع حفظ حیات و کرامت:  تبدیل تمرکز از خشونتِ سمبولیک به اعمالِ بخشنده و مددگرانه.
–  تبدیل «قربانی» به «سهم‌گذاری»:  تخصیص منابع و غذا به نیازمندان، یا اختصاص نذرها به امور درمان، تحصیل و آبادانی.
–  ارتقای استانداردهای رفاه حیوانات.  هنگامی که ذبحی انجام می‌شود، باید با کمترین رنج ممکن و مطابق ضوابط انسانی صورت گیرد.

–  نمادسازی غیرکشتاری:  آیین‌های جایگزین مانند نیایش، کاشتن درخت، یا آیین‌های همبستگی اجتماعی که پیامِ تسلیم و تحول را حفظ کنند بدون ایجاد رنج.

– آموزش و گفتگو.  روشن‌سازی زمینه‌های تاریخی روایت و تأکید بر پیام توقف خشونت در متون دینی به‌منظور جلوگیری از سوءتعبیرها.

نتیجهگیری:

قصه‌ی ابراهیم و اسماعیل فراتر از یک حادثه‌ی دراماتیک است؛ این روایت در دل خود انتقالی اخلاقی و الهیاتی را ثبت کرده که از آیینِ خون‌خواهی فاصله می‌گیرد و بر ارزشِ ایمان، نیت و حفظِ حیات تأکید می‌کند. جایگزینی گوسفند به‌جای انسان هم پیام‌آور حرمتِ جانِ همه‌ی مخلوقات و آغاز نگرشی است که می‌تواند زیربنای اخلاقی‌ای رحیم‌تر و حیات‌مدارتر بسازد.  برداشت نادرست و تعمیمِ نابجا از این داستان – به‌عنوان مجوزی برای خشونت یا کشتارِ گسترده‌ی حیوانات یا انسان‌ها-  هم از منظر عقل و هم از منظر متن دینی مردود است. کاری که روایت ابراهیم انجام می‌دهد نه ترویج قتل، که اعلام پایانِ یک سنت خشونت‌آمیز و دعوت به بازسازیِ اخلاق است؛ اخلاقی که به جای خون، جایگزینِ آن را ایمان، رحمت و عملِ مسئولانه می‌نهد.

ادمین وب‌سایت
در سال ۱۳۴۲ تو شهر هشجینِ استان اردبیل به دنیا اومدم. دکترای عمومی خودمو از دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه و دکترای تخصصی رو از دانشکده داروسازی دانشگاه اوترخت هلند گرفتم و در حال حاضر استاد فارماکولوژی دانشگاه تهران هستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *