منوی دسته بندی

ای‌کاش آلفرد هیچکاک زنده و ساکن ایران بود!

شاید در بین این همه خبرهای اکثرا بد و ناامید‌کننده خبری را که بازخوانی می‌کنم نشنیده باشید. برای این که فکر نکنید دروغ می‌گویم لینک خبر را هم که مربوط به ۶ اردیبهشت همین امسال یعنی ۱۴۰۲ است در پایان مطلب می‌گذارم تا خودتان با تفصیل بیشتر بخوانید.

ماجرا از این بود قرار بود که به خاطر یک اختلاف مالی، پزشک سرشناس تهرانی به نام فرزین برادرش حمید را که او هم یک پزشک سرشناس بوده با ترفندی به مطب جدیدش در سعادت آباد می‌کشاند. او با همدستی دستیارش برادرش را به مدت سه روز و سه شب به یک ویلچر می‌بندد و در آن مدت امضاهایی را از او می‌گیرد و بعضی از بدهی‌های او به خودش را صاف می‌کند. برای اینکه برادرش سر و صدا نکند از داروهای هوشبر و آرام‌بخش هم استفاده می‌کرده و البته بعدا منت هم گذاشته که من برادرم را دوست داشتم و در آن سه روز هر غذایی که ما خوردیم به او هم دادیم! بعد که کارش تمام می‌شود برادرش را می‌کشد و در پشت بام ساختمان جسدش را به آتش می‌کشد و تکه‌های آن را در نقاط مختلف داخل زباله‌ها می‌اندازد. مقداری از گوشت برادرش را هم که خاکستر نشده و کباب شده بود به سگ‌ها و گربه‌های محل می‌دهد تا بخورند…

چقدر سوژه برای نوشتن و فیلم‌های مخوف ساختن در این مملکت وجود دارد. زبان آدم قاصر است این‌ها را توضیح بدهد. کمبود داستایفسکی و تولستوی و آلفرد هیچکاک را می‌توان احساس کرد. اگر زنده بودند، چه داستان‌ها و فیلم‌ها و سریال‌ها که ساخته نمی‌شد. زندگی‌های ما مواد اولیه‌ی نابی برای نوشتن هستند و در این یک مورد خودکفا شده‌ایم! توضیح اضافی لازم نیست… تفسیر واقعه با خودتان.

https://akharinkhabar.ir/social/9574268/%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9-%D8%B3%D8%B1%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%B4-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%DA%A9%D9%87-%D8%AA%DA%A9%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF

ادمین وب‌سایت
در سال ۱۳۴۲ تو شهر هشجینِ استان اردبیل به دنیا اومدم. دکترای عمومی خودمو از دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه و دکترای تخصصی رو از دانشکده داروسازی دانشگاه اوترخت هلند گرفتم و در حال حاضر استاد فارماکولوژی دانشگاه تهران هستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *