منوی دسته بندی

سیمای دهشتناک جنگ: تخم و ترکه‌های گریگوری

گودرز صادقی هشجین

حدود ۲۲ سال پیش در جاده‌ای از کنار روستایی که روزی تکه‌ای از خاک اتحاد جماهیر شوروی بود می‌گذشتم. همراه بومی‌ام گفت: «این آدم‌هایی که می‌بینید اکثرا از نواده‌های گریگوری هستند». با تعجب پرسیدم چطور؟ گفت: «در زمان جنگ جهانی دوم کلیه‌ی مردان پیر و میانسال و جوان و نوجوان این روستا کشته شدند و تنها یک مرد مجروح به جای ماند به نام گریگوری. مجروحان را هم دوباره به جبهه می‌فرستادند و سربازان یک دست و یک پا و… در ارتش شوروی کم نبودند. خوش شانسی گریگوری این بود که هر دو دست و هر دو پایش قطع شده و تنها تنه‌ای زنده از او باقی مانده بود. او همه‌ی زنان روستا را به زنی گرفت و توسط آنها تغذیه شد و قدرش دانسته شد و او بود که نسلی را به تنهایی از خود به یادگار گذاشت»!

فکر کردم شوخی می‌کند ولی جدی بود. بعدها وقتی با این واقعیت تلخ روبرو شدم که اتحاد شوروی در طول ۶ سال جنگ ۲۷ میلیون نفر از جمعیت ۱۷۰ میلیون نفری‌اش (در سال ۱۹۳۹) را از دست داد تازه متوجه شدم که داستان گریگوری می‌توانست واقعیت داشته باشد. یک کشور ۱۶٪ جمعیت خود را از دست داده بود و با توجه به این که بیشتر کشته ها مردان نوجوان به بالا بودند میتوان تصور کرد که احتمالا بالای ۵۰ درصد جمعیت ذکور بالغش کشته شدند یا از کار افتادند! در زمان جنگ ایران و عراق، کشور ما تقریبا ۴۰ میلیون نفر جمعیت داشت که اگر ۱۶٪ کشته می‌داد به عبارتی باید ۶.۴ میلیون نفر را از دست می‌دادیم. برای این که بخواهم هولناکی تلفات شوروی را نشان بدهم باید بگویم که در طول جنگ هر سال ۴.۵ میلیون نفر، هر ماه ۳۷۵ هزار نفر، هر روز ۱۲.۵۰۰ نفر، هر ساعت ۵۲۰ نفر و هر دقیقه ۹ نفر کشته داد… به مدت ۶ سال تمام! وحشتناک نیست؟

ما در دفاع مقدس خیلی خوش‌شانس بودیم که به آمار رسمی ۲۰۰ هزار نفر و بر اساس ادعاهای غیر رسمی (در بدبینانه ترین شکل) ۴۰۰ هزار نفر شهید دادیم که میشود ۰.۵ تا ۱٪ جمعیت. همین درصد پایین جای خالی‌اش پر نمی‌شود و کوچه و خیابانی نیست که به نام شهیدی مزین نشده باشد. اگر مانند شوروی، ۱۶٪ جمعیت یعنی ۶.۴ میلیون نفر کشته می‌دادیم وضعیت چگونه می‌شد؟ قابل تصور هم نیست!

گاهی جنگ اجتناب‌ناپذیر است. در صورت حمله‌ی دشمن نمی‌توان در خانه نشست. مرگ بر تمکین به نیروهای اشغالگر ارجحیت دارد. چندش‌آور است که مردان و زنان شریف یک کشور در خیابان‌ها رو به دیوار دست‌ها را بالا ببرند تا کماندوهای دشمن آنها را بازرسی بدنی بکنند. این وضعیتی است که به عنوان مثال ده‌ها سال در فلسطین اشغالی شاهد آن بوده‌ایم… بله، اگر جنگی بر ملتی تحمیل شد، باید زیباترین حماسه‌ها را آفرید و تا آخرین قطره‌ی خون جنگید… ولی، جنگ چیزی نیست که آدم عاقل و خوش‌نیت برای وقوعش بال‌بال بزند یا زمینه‌های بروز آن را فراهم سازد. کسانی که جنگ‌ندیده و در آن حماسه نیافریده‌اند ولی بر طبل آن می‌کوبند یا احمق هستند یا جنایتکار. تاریخ جنگ‌ها را باید خواند، با قربانیان آنها هم‌داستان شد، قصه‌های پر‌غصه را از مادران و همسران و فرزندان قربانیانشان شنید… و تا آنجا که مقدور است، دنیا را آن برحذر داشت.

ادمین وب‌سایت
در سال ۱۳۴۲ تو شهر هشجینِ استان اردبیل به دنیا اومدم. دکترای عمومی خودمو از دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه و دکترای تخصصی رو از دانشکده داروسازی دانشگاه اوترخت هلند گرفتم و در حال حاضر استاد فارماکولوژی دانشگاه تهران هستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *