اگر میخواهید مادر بزرگ زودتر بمیرد
مادر بزرگ افسرده بود با این که عروس خانم به او خوب میرسید. دلش در فضای بستهی آپارتمان ۷۰ متری پسرش تنگ میشد. بیقراری میکرد…. گریه میکرد. سه ماه برایش به اندازهی سه سال مصیبتبار بود و دوست داشت به خانهی خودش در شهرستان برگردد. در آنجا هم تنها بود، با یک خانهی درندشت و کلی کار که در ۹۲ سالگی برایش سنگین به نظر میآمد. او اما راضی به نظر میرسید. کسی نبود از او مراقبت کند و همهی کارها را به دوش میکشید. از آب و جارو کردن خانه تا پخت و پز، اگر چه غذایش حال و هوایی نداشت.
تنها نشسته، قوری چای و کشمش در کنارش، ولی با غرور میگوید: خدا برکت بدهد به خانهی خودم، خیلی راضی هستم. من در برق نگاهش نکتهای را کشف میکنم: اگر میخواهید مادر بزرگ زودتر بمیرد او را از خانهاش دور کنید یا، بدتر از آن، خانهاش را از او بگیرید. در آن صورت، دنیا برای او قفسی بیش نیست و از غصه دق خواهد کرد.
این قصه یا بهتر بگویم غصه برای خیلی از مادر بزرگهای ایرانی اتفاق میافتد. وقتی پدر بزرگ میمیرد، دلسوزیها شروع میشود: این خانه برای مادر بزرگ، بزرگ است، او میتواند به نوبت پیش ما بماند یا، اگر نمیتواند، میشود برایش خانهی کوچکی اجاره کرد! پشت سر این دلسوزیها ارث و میراث مختصری است که به هر کدام از فرزندان میرسد. وقتی مادربزرگ خانهاش را از دست داد، به گنجشکی میماند که آشیانهاش را به تاراج بردهاند. یک ماه پیش این و یک ماه پیش آن… و هیچ کجای این عالم برایش خانه نمیشود.
برای مردان بازنشستگی یک استرس دردناک است . حتی یک استاد ۷۰ ساله وقتی به افتخار بازنشستگی نائل میآید آثار اندوه را میتوان در چهرهاش دید. شاید میفهمد که این آغازی برای یک پایان است. میگویند حقوق کامل دریافت خواهی کرد و دانشگاه همچنان از خدمات شما استفاده خواهد کرد ولی…. استاد دیگر نشاط قبلی خود را باز نمییابد… هیچ وقت.
ایکاش مقدور بود تا پژوهشی انجام دهم ببینم تا کدامیک از مادر بزرگها پس از مرگ شوهر زودتر میمیرند؟ آنها که در خانه خود میمانند یا آنها که از خانه بیرون رانده میشوند، به خانهای کوچکتر، به خانهای اجارهای، به خانهی فرزندان و بستگان و… حسی است در من که وقتی خانه از مادر بزرگ ستانده میشود زودتر خواهد مرد. اگر هم بماند، دل و دماغ سابق در او مانند آن زمانی که کانونی برای دور هم جمع شدن فرزندان و نوهها و نتیجهها بود نخواهد ماند.
مرگ شوهر برای یک پیرزن استرس بزرگی است و ویلان کردن او از خانه آرزوهایش استرسی به مراتب بزرگتر. اگر میخواهید مادر بزرگها زودتر نمیرند، بگذارید در خانهی خود بمانند. اگر هم عمد دارید که زودتر بمیرند، پیش از چهلم پدر بزرگ خانه را بفروشید. کار خیر نیست که از دستتان برنیاید.
بسیار عالی دکتر عزیز
سلام جناب دکتر صادقی عزیز،
نوشتههایتان بسیار عالی و سنجیده بود.. منطقی است که برنامهی روزانه داشتن هر چند تکراری باشد، مثل آب و جارو کردن حیاط، نگه داشتن مرغ و خروس یا نگهداری چند راس دام، خود انگیزه است و امید به زندگی را در پی خواهد داشت.
سلام.بسیار عالی و درست.
بي نظير بود خداوند بهش عمر باعزت دهد.