عمر با برکت «فاروقی»
گودرز صادقی هشجین
ثروتمند کسی نیست که پول زیادی دارد، بلکه کسی است که اگر همه چیزش را از دست داد دستهایی باشند که یاریاش کنند. قدرتمند کسی نیست که در اوج قدرتش دیگران بر او کرنش کنند، بلکه کسی است که در روزهای ضعف و حتی پس از فوت او هم کسانی باشند که به احترامش کلاه از سر بردارند. محبوب کسی نیست که مردم را با امکانات عمومی به دیدارش ببرند، بلکه کسی است که یک همشهری بدون این که نیازی به او داشته باشد پیشقدم بشود و از خوبیهایش با دیگران حرف بزند. با این تعریف، شادروان حاج «حجتالله فاروقی» مصداق انسانی است که هم ثروتمند، هم قدرتمند و هم محبوب بود.
فاروقی که در 7 مرداد 1314 در هشجین به دنیا آمده بود، در 18 سالگی ازدواج و بعدا برای تحصیل در دانشسرای کشاورزی و کار به تنهایی عازم تبریز شد و وظیفه شوهری و پدری را به صورت پروازی (!) و ترددی انجام داد. در سال 1337، وقتی که 23 سال داشت و دارای شغل و نیز صاحب یک فرزند 4 ساله شده بود، خانوادهاش را به تبریز برد. دیگر خیالش راحت بود و سر فرصت و با حوصله و به تدریج 5 فرزند صالح دیگر را هم به دنیا آورد تا مدیریت یک خانوادهی پرجمعیت را مانند دیگر کارها به نیکی سامان دهد. در تبریز با حقوق کارمندی خانهای خرید که در یک طبقهی آن زندگی میکردند و طبقهی دیگرش را به مهمانان و افراد غریبی که از هشجین میآمدند اختصاص داد. هشجینیها، اعم از شیعه یا سنی، پیش از عزیمت به تبریز یادداشتی مشابه «توصیهنامهی اساتید» از پدرش (مرحوم حاج روحالله) جهت اسکان رایگان (!) و پذیرایی در منزل پسر دریافت میکردند. «هتل فاروقی» پناهگاه کسانی بود که برای درمان بیماری یا حل گرفتاریهای اداری خود به مرکز استان میرفتند.
در تبریز، «فاروقی» به عنوان کارشناس بودجهی «اداره کل کشاورزی» اشتغال و به پاکدستی شهرت داشت و توانست «لوح سپاس» را بابت درستکاریاش از وزارت کشاوری دریافت نماید. با تحصیل در حین خدمت، دانش خود را ارتقاء داد. بعدها به شهرستان «تالش» در گیلان به مرکزیت شهر «هشتپر» کوچید و 35 سال از عمرش را به عنوان «رئیس ادارهی کشاورزی» آن شهرستان اشتغال داشت. در پست ریاست نیز چکمه بر پا میکرد و همچون کارگران خودش نیز «پای کار» بود. او از موفقترین و محبوبترین مدیران اجرائی محسوب میشد و از این رو، به عنوان «مروج نمونه» لوح سپاس را از «رئیس جمهور» وقت دریافت کرد. شادروان «فاروقی» یک انسان تک بعدی نبود، بلکه در کنار کارها و وظایف اداری خود، در امور خیر از جمله کمک به «بیماران کلیوی و دیالیزی» سرآمد دیگران بود. به علاوه، مثل دیگر هشجینیهای با فرهنگ قدیمی، به شعر علاقهی وافری داشت و خط زیبایش مثالزدنی بود.
شادروان حاج «حجتالله فاروقی» در 9 اردیبهشت 1402 پس از 88 سال عمر سرشار از خیر برای خود، خانواده و مردم مناطق هشجین و تبریز و تالش دنیا را ترک کرد. جای خالی او در تالش بیشتر از هر جای دیگری ملموس است و مردم از او به نیکی یاد میکنند. خداوند روح مداراجو و غریبنواز ایشان را با حضرت رسول (ص) محشور فرماید. آمین
سلام . روحش شاد
بله دوست مهربانم الله سبحانه تعالی ایشان رادر بهشت برین درجوار صالحین قرار دهد.بنده داماد کوچک ایشان سالها در کنارش تحصیل علم وادب و… نمودم.ایشان انسانی صالح وشخیص وبا ابهت واز جمله ابرار بودند.سجاده نماز دربیت ایشان دایمی بود.علاوه بر تخصص در علم کشاورزی در فقه وعلوم دینی و سیاست هم پیشکام بود.دایم درمطالعه وقرائت قران بود.برای همسرش شوهری فداکار بوددر مدیریت سرامدوبرای بچه ها پدری مهربان وباگذشت وفداکارحتی به فکر نیاز نوه ها ونتیجه ها بود.همیشه به فکر نیاز مندان بودودر دوران کاسبی به خوش انصافی مشهور خاص وعام بود.در دوران مدیریتی ایشان خدمات ارزنده ای از ماسال رضوانشهرتا استاراانجام شد.شاگردان زیادی پرورش داد که الان در راس امورند.به مساجدوروحانیت علاقه خاصی داشت.سریع البیان بود.بنده در مدت زیادی که در کنارش بودم کلمه ای ناروا ازدهانش نشنیدم.در قضاوت همیشه طرف حق بود.خدا را شاهدم صفای نمازدر کنارش را هرگز فراموش نمیکنم وارامش دعا هایش فراموش نشدنی است.در این مجال اندک هرچه از ایشان بگویم کم است.افسوس چنین انسان اندک هستند.ابهت ومهربانی شخصیت وعلم و دانش واطلاع از علم روزودستگیری وفداکاری وهمه خوبیهادر وجود ایشان بود. بله من شاهدم که ایشان برای همه دعا میکردوخواهشم اینست که برایش دعاخیر کنید.واز شمااستاد گرامی هم بسیار سپاسگزارم که به حق از انسانی توانمنددر همه مسایل یادی کردیدواین نشانه ی خردمندی شماست.از الله سبحانه تعالی میخواهم که به مال وجان وعمروخانواده شما برکت عنایت نماید.برزگان شایدبمیرندولی در دلها فرموش نخواهندشد.ایشان وهمسر فداکارشان برای من تکیه گاهی ستبر بودندومثل پدر ومادر مهربانم ایشان را دوست داشتم وهمیشه در دلم تا زنده ام زنده هستند.