رؤسای سرشلوغ منزوی
گودرز صادقی هشجین
حتما شما هم دوستان و بستگانی داشتهاید که رفتار اجتماعیشان پس از دستیابی به کرسی ریاست تغییر کرده است. صرفنظر از این که آیا واقعا عوض شده، خودشان را برای شما بگیرند یا نگیرند، وجه مشترک بسیاری از آنها «قطع رابطه» یا «به حداقل رساندن رابطه» با دوستان، بستگان، همکاران و آشنایان است. کسی که پیش از ریاست هر چند روز یک بار به شما سر میزد یا تلفنی حال و احوالی از شما میپرسید، نه تنها این کار را نمیکند، بلکه به زنگها و پیامکهای شما هم جواب نمیدهد. البته توجیه این افراد و چه بسا خودتان هم این است که: «ریاست وقت آزاد برای آدم باقی نمیگذارد»!
کسانی که به مسئولیتهای پرمشغله میرسند، روز و شب و تعطیلات آخر هفتهی خودشان را به انجام کارهای اداری، شرکت در جلسات رسمی، حضور در مراسمات غیرضروری، آوردن بخشی از کارها به منزل، پاسخگویی به تماسهای افراد سطح بالا و نمایندگان و… میگذرانند. بخشی از این سختکوشی و ارتباطات غیرلازم به حفظ موقعیت و از دست ندادن پست اجرایی مربوط است و بخشی به ماهیت اینگونه مشاغل و بخشی هم مربوط به عدم کفایت شخصی و از جمله نداشتن توانائی «مدیریت زمان»، قدرت برنامهریزی و تلفیق بین وظایف شغلی و زندگی شخصی.
هر آدمی در زندگی خود تحت حمایت شبکهای از دوستان و خویشاوندان قرار دارد؛ آنها در غمها و شادیها همراه او هستند و در موفقیتهای او و چه بسا در همین پست ریاستی که به آن رسیده نقش داشتهاند. همانگونه که پیش از ریاست وجود آنها مایهی دلگرمی بوده، پس از آن نیز همین شبکهی کوچک است که با نقش حمایتی خود پشتیبانی مادی و معنوی فرد را به عهده خواهد داشت. رؤسا در زمان مدیریت خودشان توسط انبوهی از اشخاص مرتبط و غیرمرتبط احاطه میشوند و بیشتر تماسها و ارتباطات با وی نه از سر علاقه و احساس دوستی، بلکه برای «رفع نیازها و حوائج» است. تا دلتان بخواهد، دور و بر این رؤسا از «دوستان کاذب» و «دشمنان واقعی» پر میشود که پس از طی دورهی مدیریت، دوستان کاذب به راه خود میروند و دشمنان واقعی موقعیت را برای ضربهزدن مناسب تشخیص میدهند.
یک شخصیت متعادل و منعطف، هیچگاه شبکهی دوستان و بستگان خود را رها نمیکند. حتی در حد ریاستجمهوری هم که پیش برود، با اختصاص دادن 20 درصد از وقت خود به حفظ ارتباط با «حلقهی یاران»، زندگی فعلی و آتیاش صفا و صمیمیت میبخشد. ضمنا این زمان اندک موجب بارورتر شدن و معنادارتر شدن ساعات کاری او خواهد شد. رؤسای برونگرا، اجتماعی و شاد همیشه موفقتر از رؤسای وسواسی، آدمگریز و مضطرب هستند. اگر شخص به بهانهی مشغلهی فراوان و به هر دلیل دیگر دوستان و بستگان خود را فراری دهد و اطراف خود را از آنها خالی کند، پس از پایان دورهی مدیریتی به یک «فرد تنها و منزوی» فرو خواهد کاست؛ در آن شرایط، نه دوستان کاذبش به دادش خواهند رسید و نه دوستان واقعی پیشین مهر و محبت سابق را به او خواهند داشت.
رؤسایی که به شبکهی یاران حامی خود پشت میکنند و خود را در مجموعهی بوروکراتیک زندانی میکنند، شبیه پدرانی هستند که هم خود را مصروف هدایت جوانان مردم میسازند و از فرزندان خودشان که درگیر اعمال خلاف اخلاق هستند غفلت میکنند و، بیتعارف، شاخصترین مصادیق افراد «خسر الدنیا و الآخره» هستند. هر کجا که هستیم، باشیم، ولی… «آدمیت را فراموش نکنیم. همهی ما نیازمند دوستان خود هستیم».
با سلام
اگر بعد از سالها و گذشت دوران بسیار زیادی که با از دست رفتن سرمایه های انسانی و مادی بسیار زیادی کشور به جایی رسیده است که موضوع وفاق باید در دستور کار قرار گیرد و کشور را نمی توان با یک فکر ،یک جناح و یا یک جمع اداره کرد ؛ دکتر صادقی در دانشگاه ارومیه نماد وفاق بود . حلقه مدیران ایشان و پاسخگو بودن شخص رییس در همه امور دانشگاه تدریس عملی وفاق بود
برای دکتر صادقی آرزوی سلامتی داریم و امیدواریم روزگاری کتاب خاطرات ایشان که چراغ راه مسیر آیندگان خواهد بود منتشر شود
شرمنده فرمودید. من چنین ادعایی ندارم.