آمار دقیق الاغها در کشور
نوشته: گودرز صادقی هشجین
دوستم خبری را نشان میدهد و میگوید: «وزارت بهداشت اعلام کرده که ۱۱ هزار نفر در سال گذشته به خاطر آلودگی هوا فوت کردن. نظرت چیه»؟ میپرسم از چه نظر؟ میگوید: «این آمار به نظرت دقیقه؟ از کجا فهمیدن که این تعداد تنها دلیل فوتشون آلودگی هوا بوده و مریضی دیگهای نداشتن یا آدمهای دیگری که به خاطر بیماریهای دیگه مثلا ایست قلبی فوت کردن به خاطر آلودگی هوا فوت نکردن»؟ به او جواب میدهم: «تو داری دیگه همه چی رو زیر سوال میبری! تو این مملکت به هر چیزی هم که شک بکنی به آمار رسمی مسئولین نباید شک بکنی که از زیر سوال بردن مقدسات هم خطرناکتره». در ادامه، خاطرهای را از آمارهای کشوری به او میگویم و در ادامهی آن هم یک خاطرهی دیگر… که حیف است شما را در جریان هر دو تا نگذارم و این هم خاطرات:
چند سال پیش همراه با همکارم آقای دکتر علیرضا باهنر پایان نامهای به یک دانشجو دادم مرتبط با اقتصاد دارویی با موضوع مصرف داروهای آنتیبیوتیکی در حیوانات اهلی در کشور در یک بازهی زمانی ده ساله. تعداد حیوانات اهلی در کشور یا اصطلاحا واحد دامی را باید میدانستیم. دانشجو با یک نامه از دانشکده مامور شد که در ده سال مورد نظر تعداد حیوانات را دربیاورد و کجا بهتر از سازمان امور دام؟ خوشبختانه آمار را از کارشناس مربوطه گرفت و آورد و از دیدن دادههای مربوط به تعداد گاو و گوسفند و بز و گوسفند و اسب و… که در یک جدول به تفکیک ده سال تنظیم شده بود ذوقزده شدم. در کمال تعجب تعداد الاغهای کشور هم در جدول درج شده بود که از دو ویژگی خاص برخوردار بود: اول این که تعداد الاغها در ۳ سال از ۱۰ سال مورد نظر هیچ تغییری نکرده بود… هیچ یعنی هیچ! دیگر این که به نظر میآمد که آمار الاغها با دقت بیشتری ذکر شده و اصلا عدد روندی نبود (شبیه شماره تلفن همراه اقشار آسیب پذیر بود!) و دیگر این که در آن سه سال هم یک عددی تکراری در جدول بود که یادم رفته ولی عددی بود مثل ۹۱۷۳۶. پرسیدم مطمئنی اشتباه نکردی؟ و دانشجو گفت که اصلا این دستخط من نیست و کارشناس خودش جدول را از اطلاعات موجود پر کرد! زنگ زدم به کارشناس و ماجرا را پرسیدم و تایید کرد که آمار را خودش بررسی و وارد جدول کرده است. از او پرسیدم یعنی در هر سه سال تعداد الاغ در کشور دقیقا ۹۱۷۳۶ راس بوده؟ گفت بله… پرسیدم ممکن است دو سال این بزرگواران را سرشماری نفرمودید و اعداد یک سال را وارد دو سال بعدی کردید؟ خیلی پکر شد و گفت: «آقای دکتر این چه حرفیه؟ یعنی میفرمایید ما تقلب کردیم»؟ نهایتا از او تشکر کردم و قبل از خداحافظی گفتم: «تنظیم خانواده رو واقعا باید از الاغهای کشور یاد گرفت که تو سه سال به ازای هر الاغی که فوت کرده یک الاغ قدم به عرصهی حیات گذاشته… بله یک الاغ و نه بیشتر»!
و اما تا یادم نرفته خاطرهی دوم رو هم بگویم: اوایل دههی هشتاد به عنوان رییس دانشگاه ارومیه در یک جلسهی استانی شرکت کرده بودم. موضوع جلسه فعالیتهای فرهنگی و سیاسی دانشجوها بود. یکی از مسئولین داشت آمار میداد که مثلا: «در روز فلان از ساعت فلان تا فلان در سالن فلان دانشگاه فلان، آقای فلان از حزب فلان سخنرانی با عنوان فلان را ارائه کرد که در طی جلسه تعداد فلان (مثلا ۱۳۸ نفر… چه فرقی میکند؟) از دانشجوها شرکت کرده بودند و بعد در فلان…. فلان…». هی میگفت و میگفت و آمار میداد و هر از گاهی هم با ناراحتی میگفت که سخنران خطوط قرمز را دستکاری کرد یا ساختار را شکست یا دانشجوها با فلان وضع نشسته بودند و هر از گاهی هم که آمار مربوط به دانشگاه خودم بود و ساختاری احیانا شکسته شده بود یک نگاه معنیدار و عاقل اندر سفیه هم به من میانداخت و یک جورهایی احساس تهدید شدن هم میکردم (مثل بچهای که انگار خودش یک چیزی را شکسته باشد!). یکی از مسئولین خوب امنیتی که آدم دوستداشتنی بود کنار من نشسته بود. یواشکی به گفتم: چه آمار دقیقی! دانشجوها رو تک تک شمردن. نمیدونم تو پیک جلسه شمردن یا اولش شمردن یا آخرش… یا اونایی که وسط جلسات خارج شدن رو حساب کردن یا نه»! ایشان یک پوزخندی زد و گفت که بعدا صحبت میکنیم. جلسه همچنان ادامه داشت و آن مسئول که گفتم باز از یکی از جلسات در دانشگاه صحبت کرد و کلی هم کامنت داشت و فقط به ذکر تعداد دانشجوها بسنده نکرد که در اینجا مسئول امنیتی دهانش را نزدیک گوشم آورد گفت: «دکتر جان این جلسهای که ایشون میگه اصلا برگزار نشده! سخنران به علت کنسل شدن پرواز (ظاهرا) اصلا نیومده»! نفس راحتی کشیدم. بعد از جلسه به ایشان گفتم قرار بود صحبت کنیم که گفت: «فکر کنم همون یک مورد سوتی که داد رو به شما گفتم کافی بود و همه چی روشنه»!
بله… داشتم در مورد اهمیت آمار در کشور و دقت مسئولین محترم در این مورد صحبت میکردم که بحث به انحراف کشیده شد و سر یک فرصت دیگر در این مورد صحبت میکنیم.