تفاوت آقاها با هم، آقازاده ها با هم، و آقاها با آقازادهها
نوشته: گودرز صادقی هشجین
اول- هر کس که بگوید همه مثل هم هستند لابد خودش مثل دیگران است و گر نه وقتی دو عدد چوب کبریت از یک قوطی شباهت کاملی با هم ندارند، چطور میشود آدمها با کلی پیچیدگی با هم یکی باشند؟ هر کس چنین ادعایی بکند بهتر است یک مدت داروهای اعصاب و روان مصرف بکند… چون آدمها تفاوت دارند، بگذارید در مورد تفاوتهای مثلثی در ارتباط آقاها و آقازادهها با هم کمی فضلفروشی بکنم.
دوم- آقاها با هم یکی نیستند. یکی هشتاد را رد کرده ولی همچنان در یک خانهی معمولی زندگی میکند و آن دیگری هنوز میانسالی را رد نکرده خانه و زندگی و ماشین و دنگ و فنگ و ویلا و املاکش در خارج از کشور اصلا هیچ سنخیتی با مایملک دوران قبل از آقاییاش ندارد. یکی شمشیر را از رو بسته و مخالفینش را قلع و قمع میکند، دیگری اصلا شمشیر نبسته و شاید سومی آن را از زیر بسته و ما نمیبینیم. آقاها با هم فرق میکنند.
سوم- آقازادهها هم با هم فرق میکنند. یکی کارمند دولت است و با پدرش رابطهای ندارد ولی آن یکی دیگر که از خودش هیچ چیز ندارد و اصلا خودش وجود ندارد همهی چیزهایی که به دست آورده به خاطر داشتن خانبابای متنفذش است. یک آقازاده اصلا قبل از این که پدرش منحرف بشود شربت شهادت نوشیده و رفته و دیگری هم هست که در کانادا مشغول عبادت و مبارزه و نیز نوشیدن کانادادرای است. یکی زرنگ بوده بورس خارج گرفته بدون این که بابایش را مجبور به حرامخواری کرده باشد و آن دیگری یک تنبل بیدانه است که با پول بابایش که با عرق جبین درآورده سالانه ۳۰ هزار دلار شهریه میهد تا در یک دانشگاه در پیت درس بخواند.
چهارم- اصلا آقاها خودشان مگر مثل آقازادههایشان هستند؟ آقا اهل نماز و تهجد و عبادت است (یا قلبا یا مصلحتا… به ما چه ربطی دارد؟) و آقازاده اهل نوشیدن و ریختن و پاشیدن و خندیدن به ریش خانباباست و هر چه را که بابا بافته از بین میبرد.
پنجم- بدبختترین آقاها آنهایی هستند که در هر شرایطی از آقازادههای لوس و ننر خودشان حمایت میکنند و به مردم نمیگویند که بابا… این بچه مثل من نیست، به من نرفته، شبیه خانوادهی مامانش است. من بابای معنویاش نیستم و انشاالله که حداقل پدر بیولوژیکش باشم… ما شباهتمان به یکدیگر در حد شباهت هابیل و قابیل است یا نوح و پسرش.
ششم- جهت حسن ختام این را هم بگویم که سوء استفاده کنندهها همیشه از فرزندان نیستند و گاهی از برادران آقاها هستند. گویا در کنار هر آقای اصلی یک برادر بدل هم هست که اگر آقا جنس ژاپنی باشد خانداداش جنس چینی و بازار مشترکی است. آقا میشود رییس جمهور بعد این داداش ناقلا که هیچکس نمیشناخته میشود مشاور اخوی و شروع میکند به زیرآبی رفتن… یک لحظه ذهنتان را ببرید به اینجور آدمها… همیشه در کنار یک برادر اصلی یک برادر یدکی هم هست که آفتابه بردارد روی تمام زحمات و مجاهدات اخوی اصلی…
نتیجهگیری:
آقاها بدانند که همراه آقازادهها داخل قبرشان گذاشته نمیشوند. اگر خودشان صالح هستند نگذارند بر و بچههای ناصالح آبرویشان را ببرند. اینجور بچهها نبودنشان خیلی بهتر از بودنشان است. دیگر این که وقتی خودشان میبینند که نمیتوانند نانخورهای خودشان را آدم بکنند کاری به بچههای مردم نداشته باشند… اگر هنرمند هستند داخل بیت خودشان را اصلاح کنند که گفتهاند: چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. تمت